أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها-
اگر نيكوكارى و احسان كنيد به خود احسان كردهايد و اگر به بد كارى بپردازيد باز
هم به خود كردهايد»، بر ما الهام مىشود، چه توكل كردن بر خدا و نه بر مردم رمز
پيشرفت است، و عكس آن به پسرفت و عقبماندگى مىانجامد.
[3] ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ
كانَ عَبْداً شَكُوراً- از ذريّه و نسل آن كسانند كه ما
آنان را با نوح (در كشتى) حمل كرديم و او بندهاى سپاسگزار بود.» ميان كسى كه وارد
كتابخانه خود مىشود و در آن كتابها را متراكم بر روى يكديگر مىبيند، و كسى كه
كتابها را مىخواند و مىفهمد و به نگاهدارى آنها مىپردازد، و درست و نادرست آنها
را از يكديگر بازمىشناسد، تفاوت فراوان است، پس چنان نيست كه هر كس مالك
كتابخانهاى باشد عالم و دانشمند است، به همان گونه كه ميان كسى كه علمى را
فراگرفته و فهميده، و كسى كه به اين علم عمل مىكند نيز تفاوت وجود دارد،/ 199 پس
هر عالمى عمل كننده و عامل به آن نيست، و به همين گونه ميان كسى كه از حقايق روانى
و نفسانى آگاه است و آن كس كه نفس خويش را به هدايت آن حقايق تربيت مىكند، تفاوت
موجود است، و اغلب مردمان عالمان غير عمل كننده به علم خويشند، ولى چون اراده كنى
كه اين حقيقت را به رفتار خود تبديل كنى، از سپاسگزاران محسوب مىشوى، ولى اين كار
آسانى نيست، و مسافت ميان اين دو حالت به اندازه اراده وابسته است.
شناخت ذات مبدأ و آغاز شكر است
شكر در نزد انسان بنا بر يكى از دو ايستار در طبيعت پيرامون خودش تجسم
پيدا مىكند
نخست اين كه: معتقد به آن باشد كه موجودى شايسته تكامل اصيل و
ريشهدار است، و خود به خود تمايلات و اندامها و علم و خوشبختى و ترقى را ذاتا
مالك است، و نيازى به آن نمىبيند كه از كسى سپاسگزارى كند.
دوم اين كه: به آن معتقد باشد كه از قطره آب ناچيزى پديد آمده و
سرانجام