دارد. براى اين منظور نيازمند به گروهى است كه در حكم طلايهداران
باشند و تنها همّشان تحقيق و تجسس در امورى دينى و تعمق در امر رسالت آسمانى آن
باشد.
اين طلايهداران همواره با حوادث دست به گريبانند در حالى كه
مسلمانان ديگر در شهرهاى خود سرگرم امور عادى خويشند.
وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً
و نتوانند مؤمنان كه همگى به سفر روند.»/ 302 به عبارت ديگر نمىشود همه يا در شهر
بمانند و در كنار رسول اللَّه باشند يا همه با او راهى سفر گردند.
فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ
چرا از هر گروهى دستهاى به سفر نروند.» يعنى يك دسته تعمد كنند كه به نيابت از
سوى ديگران وظايف خاصى را انجام دهند. مثلا از هر عشيره يكى و از هر منطقه شمارى
از يك عشيره، بوميان به واقعياتشان نزديكترند و به مشكلات خود آگاهتر.
لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ تا دانش دين
خود را بياموزند.» يعنى علم دين را عميقتر و بهتر از ديگران فرا گيرند ولى وظيفه
اين گروه در همين خلاصه نمىشود كه پس از فرا گرفتن علم به رجال بسنده كنند، بلكه
بايد
وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ
يَحْذَرُونَ چون بازگشتند مردم خود را هشدار دهند باشد كه از زشتكارى حذر كنند.»
صفات فقهاء
فقهاى اسلام از سه صفت برخوردارند.
اولا: ايشان از طبقه و نژاد خاصى نيستند بلكه همه از درون جامعه
اسلامى برخاستهاند.
ثانيا: آنان علم فقه را در صحنه عمل اسلامى مىآموزند نه در زواياى
مساجد و مدارس. بلكه آنان همواره همراه رسول اللَّه يا رهبر دينى هستند و علم را
در حين