حق است و حق اين است كه بدانى واقعياتى است خارج از ذهن آدمى كه با
نظم خاصى اداره مىشوند، اما نبايد پنداشت كه اين نظامات خود خدايانى هستند كه
بايد مورد پرستش قرار گيرند. نه ... بايد شناخت كه بر فراز همه اين حقايق و نظامات
اراده خداست كه فرمان مىراند. اوست كه مىآفريند هر چه بخواهد با يك فرمان «موجود
شو». پس بايد خدا را پرستيد كه حيات از اوست، گذشتهاش و حالش و آيندهاش. اوست كه
مردم را در برابر اعمالشان پاداش مىدهد. گذشته و آينده را مىداند به پنهان و
آشكار آگاه است. علم او به حقايق علمى است فراگيرنده هم به آنچه بوده و هم به آنچه
خواهد بود.
وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ
يَوْمَ يَقُولُ كُنْ فَيَكُونُ قَوْلُهُ الْحَقُ و اوست آنكه
آسمانها و زمين را بيافريد و روزى كه بگويد
موجود شو، پس موجود مىشود. گفتار او حق است.» زيرا او با گفتن كلمه
«كن» اشياء را خلق كند و نظام خود بر آنها فرمانروا سازد، به فرمان او زندگى آرام
پذيرد و بر اساس نظام زندگى استمرار يابد.
وَ لَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ عالِمُ الْغَيْبِ
وَ الشَّهادَةِ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ و در آن روز
كه در صور دميده شود فرمانروايى از آن اوست.
داناى نهان و آشكار است و او حكيم و آگاه است.» چه كسى شايستهتر و
درخورتر از اوست كه در همه كار تسليم فرمان او شويم؟ هيچ كس.