در آغاز اين سوره، حقايق جهان بر وفق اساس نگرش توحيدى به يكديگر
آميخته شده، هر چند آن حقايق را با يكديگر فرقها و تفاوتهاى بسيار است. ولى از
آنجا كه اشياء را با يكديگر گونهاى ارتباط است با هم مرتبطاند. در اين سوره شمارى
از حقايق جهان را به عنوان نمادى از اين وحدت بيان مىدارد. از جمله اين حقايق
است
الف: انسان به اعتبار اين كه بندهاى است آفريده خداوند و سرور عالم
طبيعت بايد خاضعانه در برابر عظمت خداوند بايستد و بگويد: «سپاس و ستايش خداى را»
نه تنها از اين روى كه بارى تعالى توانا و فراخ بخشايش است بلكه از آن روى كه او
را از رحمت واسعه خود به فراوانى بهرهمند ساخته است. پس، از اين رو است كه
مىستايدش.
ب: خدا به اعتبار اين كه آفريدگار مطاع مخلوقات است و فرمانروا بر
آنها.
ج: عالم يعنى آسمانها و زمين و تاريكى و روشنايى به اعتبار اين كه
مخلوقات خدايند و تدبيرشان به امر اوست رابطه استوار ميان انسان و جهان از اين
روست كه هر دو/ 8 مخلوقات خدايند. و سامانشان به دست اوست.
انسان- به اذن پروردگارش- در ميان ديگر موجودات از امتياز خاصى
بهرهور است. او سرور همه مخلوقات است، خداوند همه را مسخر فرمان او ساخته.
از اين روست كه سپاس و ستايش پروردگارش بر او واجب آمده است.