داشت. در آن هنگام كه در برابر آتش شعلهور دوزخ قرار گيرد چه خواهد
كرد؟
آرى، در دنيا كه بود عالم آخرت را دروغ مىانگاشت و اكنون جز كشيدن
آه سرد و حسرت بر گذشته تلف شده با قامتى كه در زير بار گناه خميده شده كارى از او
ساخته نيست.
شرح آيات
[29] بگذاريد پيش از آن كه زمان از دست بشود درباره حقيقت بينديشيم.
حقيقت اين است كه اين جهان مادى چيزى جز لهو و بازيچه نيست و زندگى
حقيقى زندگى اخروى است از اين رو مىفرمايد
وَ قالُوا إِنْ هِيَ إِلَّا حَياتُنَا الدُّنْيا وَ ما نَحْنُ
بِمَبْعُوثِينَ و گفتند: جز اين زندگى دنيوى ما هيچ نيست و ما
ديگر بار زنده نخواهيم شد.»/ 48 و اين گونه داورى- چنان كه گفتيم- ريشه فساد فكرى
در نزد انسان است.
بر آنچه نديدهاى چسان قضاوت مىكنى؟
[30] اگر سيبى به تو دهند و بخواهى خوب و بدش را بشناسى به ناچار آن
را در دست خود مىگردانى تا همه اطرافش را ببينى. اگر بخواهى خانهاى را بخرى به
همه گوشه و كنارهايش سر مىكشى. اما اگر بخواهى از يك حادثه اجتماعى سر در آورى يا
يك پديده طبيعى را بشناسى بايد در باب آغاز و انجام آن فكر كنى.
چه بسا پديدهاى آغاز آن خير بوده و پايانش شر. چه بسا پديدهاى با
چهرهاى فريبنده آشكار مىشود ولى به مضرت و فساد منتهى مىگردد. و بر عكس. زندگى
نيز چنين است، بنيان آن و سواحل سفائنش و ساعات قيامتش و هر پديدهاى ديگر از آن
كه در چارچوب حيات قرار گيرد، شناخته نمىشود مگر به آشكار شدن پايانش.
سرنوشت كشتى نشستگان وابسته به سرنوشت كشتى است، همچنين آنان كه در
كشتى زندگى نشستهاند سرنوشتشان وابسته به سرنوشت زندگى است.