نيرو و عزم و خشونت و جدال را به زندگى بدهد زن مهربانى و عاطفه و
نرمى و مدارا را ارزانى مىدارد، و بدين گونه مكمل وجود يكديگر مىشوند.
فَلَمَّا تَغَشَّاها حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِيفاً فَمَرَّتْ بِهِ
چون با او درآميخت به بارى سبك بارور شد و مدتى با آن سر كرد.» يعنى اعمال روز
مرّه خود را انجام مىداد به آسانى و سهولت، بدون آن كه از آن جنين احساس سنگينى
كند، جنينى كه به سرعت در شكم او رشد و تكامل مىيافت. آيا اين امر دليل اتقان صنع
و لطف/ 514 تدبير پروردگار حكيم و عليم نيست.
فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَيْتَنا
صالِحاً لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ- چون بار
سنگين گرديد، آن دو اللَّه پروردگار خويش را بخواندند كه اگر ما را فرزندى صالح
دهى از سپاسگزاران خواهيم بود.» احساس سنگينى هرگز ملازم با احساس دشوارى نيست،
زيرا زن سالم به سبب حاملگى جز اندكى پيش از زايش، دشوارى فراوانى احساس نمىكند.
اين احساس، به سبب آگاهى دادن بدوست در برابر مسئوليتى كه در پيش دارد تا براى
انجام آن آماده باشد و وسائل راحتى و امنيت مهمان جديد را فراهم آورد. بدين ترتيب
مىبينيم كه چگونه پدر و مادر دگرگون مىشوند و مسئوليت فراوانى را در برابر نوزاد
احساس مىكنند و نخستين خواستشان اين است كه چكيده زندگى و پاره جگرشان در جسم و
روان سالم و صالح باشد و از فرط اين احساس مسئوليت شريكان پوچ ديگر را از ميان
مىبرند و به سوى خدايشان روى مىآورند، چنان كه انسان به هنگام دشواريهاى شديد
همه شركاء را از ياد مىبرد و تنها سپاس الهى را به جاى مىآورند و به تعهّدات
كودك نورسيده مثل تربيت صحيح و رساندن طفل به سطح پدر و مادر خود- اگر انسانهايى
صالح باشند- مىپردازند.
انسان و فراموشى
[190] ولى انسان اين تعهد خود فراموش مىكند و بار ديگر نظرش متوجه
شريكان مىشود. مراد از شريكان هر نيروى مادى است كه به زور بشر را به راههاى