ثالثا: بر مردم ديگر سرورى فروختن و آنان را بنده و برده خود شمردن.
خداوند تعالى به هنگام ورود به شهر بنى اسراييل را فرمان داد كه سجده
كنند تا دريابند كه غنا و قدرتشان و عزت و شوكتشان هر چه هست از سوى خداست نه از
خودشان. كه سبب گردن افرازى و سركشىشان شود.
رابعا: بخل و خسّت و عدم دستگيرى از ديگران. خداى تعالى در پايان آيه
آنان را به احسان و نيكوكارى فرمان مىدهد و سرانجام وعده مىدهد كسانى كه احسان
كنند بر نعمتشان افزوده خواهد شد.
از اين امور در مىيابيم كه شهر هم چيز مفيدى است و هم مضر. اگر
جامعه بتواند دستخوش جنبههاى منفى آن نشود مفيد است و اگر نه مضر است.
[162] اما بنى اسراييل كه بيشترشان مقيد به تعاليم پروردگارشان
نبودند دخول شهر سبب فساد بيشتر آنان شد.
فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي
قِيلَ لَهُمْ فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا
يَظْلِمُونَ- از ميان آنان آن گروه كه بر خود ستم كرده بودند سخنى را كه به آنها
گفته شده بود ديگرگون كردند. پس به كيفر ستمى كه مىكردند برايشان از آسمان عذاب
فرستاديم.» آرى، زندگى شهرى براى آنها عذاب خدا را در پى داشت و اين ستمى بود كه
آنها خود بر خود روا داشته بودند.
/ 475
ستم بر خود
[163] خداى تعالى براى بيان نمونهاى از ستم بر خود، يعنى ارتكاب
اعمالى كه به عذاب خدا انجامد، داستان روز شنبه و صيد ماهى را مىآورد. خدا به بنى
اسراييل فرمان داد كه در روز شنبه صيد ماهى نكنند و اين براى تنظيم زندگى اجتماعى
آنان و استراحتشان بود. ديگر آن كه در هر هفته يك روز دست از كار بكشند و به عبادت
پردازند. ولى آزمندى آنان را به شكستن حدود خدا واداشت و در روز شنبه كه ماهيان بر
روى آب ظاهر مىشدند به صيد ماهى پرداختند.