148 [حليّهم]: الحلىّ آنچه از نقره و طلا براى آرايش به كار گيرند.
149 [سقط في ايديهم]: خود را در بلا يافتند.
/ 449
گوساله سامرى و رسوبهاى جاهليت فرعونى
رهنمودهايى از آيات
قوم موسى در غياب او كه براى مناجات با پروردگارش رفته بود، به
گوساله مبتلى شد. گوسالهاى از زر و زيور خود ساختند و آن را پرستش كردند. گوساله
چون گاوان صدا مىكرد. سامرى به آنها القاء كرد كه آن گوساله خداى آنهاست و
نمىدانستند كه پروردگار عالميان كسى است كه مردم را به راههاى سعادت راه نمود و
اين كار از اين گوساله ساخته نيست. بدين گونه بر خود ستم كردند. چون حقيقت امر
برايشان معلوم شد و دريافتند كه در چه ورطهاى از گمراهى در افتادهاند پشيمان
شدند و گفتند كه اگر خداى تعالى بر ما رحمت نياورد از زيانكاران خواهيم بود.
چون موسى (ع) باز گرديد، خشمگين شد و از اينكه قومش گوساله پرست شده
بودند تأسف خورد. آن گاه آنان را ندا داد كه اى قوم بعد از من شرايط جانشينى من به
جاى نياورديد. آيا مردم بعد از غيبت پيشوايشان چنين مىكنند! آن گاه الواح تورات
را كه با خود داشت، بر زمين زد، زيرا مىگفت اين سخنان درخشان قومى را كه ايمان را
رها كرده و به شرك روى نهادهاند، چه فايده دارد. موسى موى برادر خود هارون را
گرفت و از او توضيح خواست. هارون/ 450 برايش توضيح داد كه اين قوم او را تنها و ناتوان
يافتند و قصد قتلش كردهاند، او نيز به حال خود رهايشان كرد تا موسى (ع) باز گردد.
هارون از برادر خود خواست كه كارى نكند كه دشمنان او را شماتت كنند و از رفتارى كه
موسى با او كرده است خوشحال شوند. همچنين از