موسى (ع) نزد فرعون آمد تا خود را معرفى كند كه پيام آور خداست/ 397
و بر اوست كه جز سخن حق نگويد و اينك با آياتى بينات آمده و رسالتش اين است كه بنى
اسراييل را كه مورد ستم واقع شده بودند از فرعونيان برهاند.
فرعون با او به معارضه برخاست و معجزات خواست، موسى عصايش را انداخت
اژدها شد و دست در بغل كرد و درخشان چون آفتاب بيرون آورد. بدين گونه كشاكش ميان
فرعون و موسى آغاز شد و ما در ضمن مباحثى چند به آن خواهيم پرداخت.
شرح آيات
ستم بر حقايق
[103] ستم گاه در حق يكى از افراد بشر است گاه در حق يك انديشه يا
يك حقيقت. انسان مظلوم بايد حق خود را دير يا زود بگيرد، همچنين حقيقت نيز مظلوم
واقع مىشود، حقيقت مظلوم حقيقتى است كه ظالم عمل كردن به آن را فرو گذاشته و يا
حتّى به آن اعتراف هم نمىكند.
اگر حقيقت مورد ظلم واقع شود فساد عموميت پيدا مىكند و عاقبت فساد
هلاكت است و چنين است قصه موسى با قومش.
ثُمَ- بعد از آنها،» يعنى بعد از آن رسولان كه ذكر
كرديم.
بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسى بِآياتِنا إِلى فِرْعَوْنَ وَ
مَلَائِهِ- موسى را با آياتمان به نزد فرعون و قومش مبعوث داشتيم.» جامعه
فرعونى هم چون جامعههاى پيشين به دو قسمت شده بود، يكى مهتران قوم و يكى عامه
مردم.
/ 398 فَظَلَمُوا بِها- پس به آنها
ظلم كردند.» يعنى به خلافش برخاستند.