مؤمنان نمىتوانند بر دشمنان خود، در حالى كه شايستگى پيروزى بر آنها
را نداشته باشند يعنى خود را براى پيروزى مهيا نكرده باشند، پس پيروز شوند، ضرورى
است كه بر دشمنان خويش برترى داشته باشند، به عبارت ديگر پيروزى از آن كسى است كه
پيروزى را سزاوارتر باشد.
/ 383 وَ أَنْتَ خَيْرُ الْفاتِحِينَ-
كه تو بهترين راه گشايان هستى.»
زيان بزرگ
روزگار قوم شعيب روى به پايان نهاده بود زيرا آنان به نيروهاى مادى
تكيه مىداشتند و مىپنداشتند كه چون از آن نيرو بر خوردارند پس همه چيز دارند و
هر كه از آن محروم باشد از هر پيروزى محروم است. از اين رو به مؤمنان مىگفتند كه
در اين پيكار شما زيان ديدهايد و شكست خورده. مىپنداشتند كه ثروت و قدرت و جاه و
شوكتى كه آنان دارند و مؤمنان از آن محرومند پيروزىشان را تضمين مىكند و حال آن
كه همه آن مال و جاه و قوت و قدرت سرابى زايل بيش نبود.
زلزلهاى سخت آنان را فرو گرفت و در حالى كه هم چنان در سراهاى خود
نشسته بودند هلاك شدند، بىآن كه توان گريزشان باشد. شعيب براى آنان غمگين نشد،
زيرا پيامهاى پروردگار را به آنان رسانيده بود و از هيچ اندرز و هشدارى دريغ
ننموده بود ولى آنان هم چنان بر مخالفت خويش افزوده بودند، پس ديگر چرا بايد به
حالشان تأسّف خورد؟
[90] كافران مادى گراى كه از وسعت نظر محروم بودند، حقايق زندگى را
در نمىيافتند. اينان مردم را به سفاهت و جنون متهم مىساختند و مىپنداشتند كسى
كه براى سود مادى خود تلاش نمىكند، زندگى را باخته است. و از اين رو قوم شعيب او
را در زمره زيانكاران به شمار مىآوردند.