آمده بودند «صالح» پيامبر خدا نيز بر قوم ثمود مبعوث مىشود، تا
بگويدشان: خداى يكتا را بپرستيد كه شما را خدايى جز او نيست.
سپس براى ايشان توضيح مىدهد كه اين آيين كه آورده است، آيينى است از
سوى خدايشان، خدايى كه پيوسته باران نعمتش را بر آنان مىبارد و اين ناقه، ناقه
خداست بگذاريدش در زمين خدا بچرد. آن را ميازاريد، زيرا سبب عذاب خدا مىشود.
سپس بيان مىكند كه آنچه ايشان را به خدا ربط مىدهد، ربطه ربوبيت و
بخشش حق است، و همين است كه پس از قوم عاد زمين را چون مرده ريگى به آنان داد تا
در آن قرار گيرند و قصرها و خانهها برآورند. و نيز فرمانشان داد كه بكوشند تا
اعمالشان اعمالى مثبت باشد، در زمين فساد نكنند بلكه همواره در مسير اصلاح زمين و
ساكنانش گام بردارند. ولى دريغا كه صالح نيز چون ديگر رسولان سخنانش مورد قبول
واقع نشد زيرا مستكبران خودكامه در برابرش ايستادند و آهنگ گمراه ساختن مردم كردند
و ناقه او را پى زدند و آن ناقه از آيات الهى بود و بدين گونه/ 359 اعلان كردند كه
جز فساد انگيزى كارى نخواهند كرد.
سرانجام آنچه نبايد بشود، شد زمين لرزيد لرزيدنى سخت و آنان در
خانههاى خود بر جاى مردند. خداوند صالح را نجات داد. چشمان صالح بر آن كشتگاه
قطره اشكى هم نريخت زيرا صالح آنان را اندرز داده بود و آنان به اندرز او گوش
نسپرده بودند. اين داستانى تازه است و هر روز تكرار مىشود تا ما عبرتى تازه
بگيريم، باشد كه به حقيقت راه جوييم.
شرح آيات
رسالات خدا خاستگاه تمدّن
[73] معلوم مىشود كه ثمود چون قوم عاد و قوم نوح زندگى اجتماعى خود
را با درك آيينهاى خدا در زندگى آغاز كردند و از جمله آنها ضرورت اصلاح بود. و به
خدمت گرفتن امكانات طبيعت به خاطر اهداف بزرگ. ولى پس از رشد و نمو