حرام او هستند. اما اين كه شخصى به ميل خود كسى را به رهبرى و
پيشوايى خود برگزيند يا دسته و گروهى را اختيار كند و برنامههاى آن را كوركورانه
متابعت نمايد، اين چيزى است كه هرگز جايز نيست.
اگر ولايت از آن خدا باشد يا از آن كسى كه خدا درباره او دليل و
برهانى نازل كرده يعنى حكمى داده است، بايد فرهنگ مسلّط بر جامعه فرهنگى باشد كه
او القاء مىكند زيرا فرهنگ پشتيبان استوار اين ولايت است و رواج و اشاعه اين ميسر
نمىشود مگر بعد از سكوت جاهل و عدم اشاعه افكار باطله است. زيرا زمانى كه نادان
مهر سكوت بر لب نهد مردم در پى آگاهى صحيح مىروند و از راههاى درست خود به آن
خواهيد رسيد و معنى وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا
تَعْلَمُونَ- يا درباره خدا چيزهايى بگوييد كه نمىدانيد.» همين معنى است.
اما اگر دروغ بستن به خدا شيوع يابد و هر كس چيزى گويد و آن را به
خدا نسبت دهد راه/ 305 حق در ميان راههاى باطل از ديدهها نهان مىماند و يك سخن
عالمانه به هزار سخن جاهلانه درمىآميزد. در اين صورت راهى براى وصول به حق باقى
نمىماند.
محرمات اينها بودند كه هر مسلمانى بايد از آنها پرهيز كند ولى مردم
گاه در تطبيق آنها با واقعيات دچار خطا مىشوند- مگر خداوند از خطا نگهدارد- و گاه
شخص از برخى چيزهاى حلال هم چشم مىپوشد و تصور مىكند اين يك عمل زاهدانه است يا
لذايذى را كه خدا مباح ساخته بر خود حرام مىكند اين گونه اعمال جز فريب دادن خود
چيز ديگرى نيستند.