/ 283 قالَ أَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ-
گفت: مرا تا روز قيامت كه زنده مىشوند، مهلت ده.» [15] قالَ
إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ- گفت تو از مهلت داده شدگان هستى.»
اهميت فهم اين حقيقت از اينجاست كه بشر به سبب محدوديت افق ديدش مىپندارد كه اگر
در جزاء عمل تأخير رخ دهد اى بسا بكلى از يادها برود يا دست كم اگر جزائى داده
شود، اگر مجرم باشد نداند كه اين جزاء كيفر كدام جرم اوست و اگر ثوابكار باشد
نداند كه پاداش كدام كار نيك اوست. بنا بر اين نه از عقاب متنبه مىشود و نه از
ثواب خوشدل و شادمان ولى در واقع نه چنين است، انسان از همان لحظه آغاز عمل جزاى
خود را احساس مىكند، زارعى كه به هنگام دانه افشاندن وقت در و را تصور كند و طالب
علمى كه از همان آغاز درس سالن امتحان را در نظر آورد و سپاهى مردى كه از زمان
وقوع حمله لحظات شادمانه پيروزى در ذهنش پديدار شود و مؤمنى كه ديدار با پروردگارش
را در آرزو پرورد، اعمالشان استوارتر و پايدارتر است در حالى كه مجرمى كه سالن
دادگاه را از ياد ببرد و گناهكارى كه آخرت را انكار كند و فاسقى كه مرگ را از ياد
ببرد در گناه جرىتر مىشود و در خطا هر چه بيشتر فرو مىرود.
[16] آن كه خود دستخوش هلاك گرديده، اطرافيانش را نيز به ورطه هلاكت
مىكشاند هم چنان كه آن كه نجات يافته، دوست دارد ديگران را نيز از مهلكه برهاند.
ابليس هنگامى كه خدا او را به سجده فرمان داد تكبر ورزيد و خدا نيز او را از درگاه
خود براند. اين امر سبب شد كه كينه فرزندان آدم در دل گيرد و از آنان انتقام
بستاند.
قالَ فَبِما أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ
الْمُسْتَقِيمَ- گفت: حال كه مرا نوميد ساختهاى، من هم ايشان را
از راه راست تو منحرف مىكنم.» آرى، شيطان در راه كمين كرده و مكرى مىكند و
مىخواهد نعمت استقامت و راست گفتارى و راست كردارى را از ما بستاند.
[17] ابليس با تمام وسائل ممكن خود مىكوشد گمراهمان سازد. و چون