در اين بحث معلوم مىشود كه قرآن حكيم مىخواهد آن موضوع اساسى را كه
در اين سوره مطرح شده به ما بياموزد، و آن بيان طبيعت انسان و علل و اسباب انحراف
آن است. خدا انسان را آفريد و او را در زمين مكان داد و از زمين روزى داد. پاسخ
آدمى به اين انعام الهى سپاسگزارى او بود ولى چرا انسان سپاس حق تعالى آن منعم
حقيقى را نگفت؟
اين امر به قضيه اولين خطا باز مىگردد كه خدا آدم را در بهترين صورت
خود آفريد و او را روح و علم و اراده داد و ملائكه را به سجده براى او فرمان داد.
ولى ابليس براى او سجده نكرد زيرا او از آتش آفريده شده بود و آدم از گل. اين
تفاوت سبب تكبر ابليس شد و از آسمان رانده شد و از اوج عزت خوار و زبون به حضيض
ذلت افتاد. ابليس مهلت خواست خداى تعالى مهلتش داد. ابليس آن مهلت را كه يافته
بود، براى اغواء و فريب نوع بشر به كار برد تا از راه راستش منحرف گرداند و قسم خورد
كه از پيش رو و پشت سر بر آنان تاخت خواهد آورد تا مانع سپاسگزارى ايشان شود. بدين
سبب پروردگار ما او را براند و كسانى را كه از او پيروى مىكنند وعده آتش داد و
گفت كه جهنم را از ايشان پرخواهد ساخت.
/ 280 اينها بود ريشههاى انحراف در نزد انسان. اما نمونه زنده اين
انحراف را به زودى قرآن كريم در بحث آينده، براى ما بيان خواهد كرد.