به هنگامى كه بشر خود را معيار حق و باطل پندارد، نه واقع و حقيقت را
هر عملى را كه انجام مىدهد آن را به عنوان حقيقتى كه خدا به آن فرمان داده تلقى
مىكند و آن را صحيح مىپندارد. از اين رو مشركان اهل كتاب يا غير اهل كتاب، شرك و
تشريعاتشان را به خدا نسبت مىدهند. ولى خداى سبحان آنان را تصديق نمىكند و حتى
در دنيا يعنى پيش از آن كه روز قيامت شود به عذاب و خشم خود گرفتارشان مىسازد. تا
براى آنها و ديگران ثابت شود كه بر حق نبوده و نيستند. قرآن مىپرسد كه اينان
چگونه مىپندارند كه افكارشان درست است؟ آيا از روى علم يا از روى گمان.
خداست- نه من و نه تو- كسى است كه هدايت به دست اوست و او را بر
هدايت مردم حجت بالغه است و او بر هدايت مردم به سوى خود قادر است. اما