كجا خواهد رفت و اين آمدن و رفتن چگونه آغاز شده و انجامش چسان خواهد
بود، چه چيزهايى سبب سعادت او مىشود و بايد چه رفتارى داشته باشد كه با مصالح
واقعىاش در تعارض و تضاد نباشد.
آيا آدمى را نيازى به جستجو نيست، آيا ممكن است يكى از ما بدون تحمل
رنج و تعب راه خود را در زندگى پيدا كند؟ هرگز.
يكى از خوشبختيهاى ما افراد بشر اين است كه خدا بر ما منت نهاده
راههاى زندگى را براى ما آشكار ساخته ما را بر سر جاده انداخته./ 19 اينك وظيفه
ماست كه چشمان خود نيك بگشاييم تا از رهنمودهاى پروردگارمان بهرهمند شويم. اما
اگر ديده فرو بنديم، حتى نور خورشيد هم نمىتواند به چشمان فروبسته رسد. بنا بر
اين شرط اول هدايت آمادگى روحى است براى پذيرش آن. اگر آدمى را چنين آمادگى نباشد
و با يك پيشداورى عجولانه كفر را به جاى حق پندارد زودا كه از حق رخ برخواهد تافت
و از آن هر چه دورتر خواهد شد. مثلا به گروهى مىپيوندد و هرگز در انديشه آن نيست
كه روزى از آن جدا گردد، زيرا از همان آغاز در ذهن خود مقرر كرده كه با هر چه خلاف
عقيدهاش بود مخالفت ورزد و از آن اعراض كند. كافران كه از حق اعراض مىكنند نيز
چنين حالتى دارند در ذهن خطا كارشان چنين جاى گرفته كه آنچه بدان باور يافتهاند
حق است و بايد از هر باور ديگرى رخ برتابند.
وَ ما تَأْتِيهِمْ مِنْ آيَةٍ مِنْ آياتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كانُوا
عَنْها مُعْرِضِينَ و هيچ آيهاى از آيات پروردگارشان برايشان نازل
نشد، جز آن كه از آن رويگردان شدند.» در مجلسى كه آيات خدا تلاوت مىشد حاضر
نمىشدند و اگر حاضر مىشدند گوش به سخن نمىسپردند، اگر هم گوش مىدادند براى آن
بود كه راه ابطال آنها بيابند، نه براى هدايت يافتن.
عاقبت مسخره كردن حق
[5] كفار آيات پروردگارشان را بىارج مىشمردند و در واقع اين
بىارج