نمىبود به مجردى كه اولين انسان به راه خطا مىرفت نسل او از جهان
برمىافكند و اين دليل قدرت اوست. همچنين رحمت پروردگار ما محدود است در چارچوب
حكمت او.
/ 197 چون بشر در اين امر بينديشد داراى انديشهاى استوار خواهد شد و
نظرى واقعگرا خواهد يافت و در راه روش خويش به جاده مستقيم خواهد افتاد. استوارى
فكر از اين رو كه در مىيابد كه قدرت خداوندى بر سراسر عالم وجود حكمفرماست و اين
قدرت جلوهاى از غناى اوست بنا بر اين آدمى نيز بايد تكبر و غرور در برابر
پروردگار را ترك گويد و اما نظر واقعگرا سبب مىشود كه حقايق حيات را ثابت و ابدى
نپندارد. اما راه و روش مستقيم اين است كه هم از خوف متمتع باشد و هم از رجا. خوف
از اين كه مبادا خدا اين نسل بركند و نسلى ديگر جانشين آن قرار دهد و رجا يعنى
اميدوارى به رحمت او. ميان اين خوف و رجا يا بيم و اميد راه و روش مستقيم قرار
دارد.
تسليم يا عاقبت
[134] تا زمانى كه بشر از متوقف ساختن حركت زمان عاجز است. يا
نمىتواند از سرنوشت بد خويش مانع شود يا از طرف ديگر سلب قدرت كند يا بر او غلبه
يابد، ناچار است در برابر حقيقت تسليم گردد و از آن سر برنتابد.
إِنَّ ما تُوعَدُونَ لَآتٍ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ-
هر چه به شما وعده دادهاند خواهد آمد و شما را راه گريزى نيست.» [135] خداوند
وقتى كه مىگويد آزاديهايى كه به شما داده شده و تواناييهايى كه از آن برخوردار
شدهايد داراى حدودى است و چون به آن حدود برسد متوقّف مىشوند، خود هشدارى است از
جانب او.
قُلْ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكُمْ-
بگو، اى قوم من! هر چه از دستتان برمىآيد بكنيد.» يعنى به قدر قدرت و امكاناتتان.