/ 240 و پيش از اين از گفته بعضى نقل كرديم كه: اين جمله در قرآن
براى بيان اهميت گفتهاى مىآيد كه پس از آن خواهد آمد.
اگر مقدم بر جمله «و ما يدريك» باشد، جمله به صورت مجمل باقى مىماند
... كه بعضى چنين گفتهاند، و اعتقاد من آن است كه هر دو جمله براى بزرگداشت
حقيقتى است كه ذكر آن پس از اين دو تعبير آمده است.
[3] چگونه از اهميت زمان آگاه مىشويم؟ آيا در آن صورت نيست كه
فاصله ميان ما و هدفهايمان كوتاهتر مىشود، پس چون در يك روز به يك ميليون ريال
دسترس پيدا كنى كه آن در ظرف مدت يك سال به دست مىآوردى، آيا اين يك روز براى تو
بهتر از يك سال تمام نيست؟ به همين گونه است ليلة القدر كه به انسانى كه قدر آن را
بشناسد، چيزى مىبخشد كه مساوى با يك عمر دراز است
هشتاد و سه سال و چهار ماه، و به تعبيرى رساتر: هزار ماه.
«لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ-
شب قدر بهتر از هزار ماه است.» اجل هر يك از ما در نزد خدا معين است، و گاه چندان
كوتاه است كه هر يك از ما نمىتواند به يك دهم از هدفهاى خود دسترس پيدا كند، ولى
آيا مىتوان با اين واقعيت به چالش و مبارزه برخاست؟ آرى. ولى نه بدان صورتى كه
بيشتر مردم چنان تصور مىكنند و خواستار درازى عمر خويش مىشوند، و عدّه كسانى كه
به اين آرزوى خود مىرسند اندك است، بدان سبب كه عوامل وفات فراوان و بيشتر آنها
از اراده آدمى بيرون است، پس راه براى درازتر كردن عمر چيست؟ ژرفتر كردن آن و از
لحظه لحظه آن برخوردار شدن است، در پيش خود تصور كن كه اگر پاره كوچكى از زمين
داشته باشى و نتوانى آن را بزرگتر كنى، چه خواهى كرد؟ ممكن است به بناى ساختمانى
بپردازى كه بخشى از آن در زمين است و بخشى ديگر در فضا است و سر به ابرها مىسايد،
بعضى از مردمان سالهاى معدودى از عمر داشته و در طول اين عمر به انجام دادن
كارهايى پرداختهاند كه معادل كار قرنهاى دراز است، مثلا عمر رسول اكرم ما- صلى
اللَّه عليه و آله- از شصت و سه سال تجاوز نكرد، و بيست و سه سال از آن به ايام دعوت
او اختصاص داشت، ولى اثر آن از اثر عمر دراز