آن كه در نعمت خدا اسراف كند، يا از آن براى معصيت كردن نيرو به دست
آورد، سپاس خدا را نگذاشته است، و از اين كه خدا فرمان به سپاسگزارى را پس از بيم
دادن پنهان تجسم يافته در قدرت خدا بر مبدل كردن آب شيرين به آب شور و تلخ بيان
كرده است، چنان الهام مىگيريم كه رفتار انسان در آنچه به پروردگارش و به نعمتهاى
او مربوط مىشود، در طبيعت پيرامون او انعكاس پيدا مىكند، و بسا مىشود كه شهرى و
سرزمينى به سبب ناشكرى مردمان آن گرفتار خشكسالى يا كم شدن آبها شود.
[71- 72] و آتش در جاى خود نعمتى مهم و اساسى است كه در بسيارى از
سرچشمههاى زندگى ما دخالت قاطع دارد، چه مصدر كارمايه (انرژى) و وسيلهاى براى
توليد گرما و روشنى و پختن خوراكها است، و در صنعت از عوامل عمده به شمار مىرود،
ولى قرآن در اين سياق به توجه دادن ما به اين نواحى از اهميت آتش آن اندازه توجه
ندارد كه به سخن گفتن از آن به اعتبار آيتى از آيات او و نعمتى بزرگ بودن توجه
دارد كه ناگزير بايد در مقابل آن سپاسگزارى شود.
أَ فَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ
«آيا به آتشى كه آن را مىافروزيد توجه كردهايد؟» چنان كه ملاحظه مىشود، خدا
توجّه ما را به چيزهاى خاصى (مينى ياخته و جنين و مرگ و كشاورزى و آب و آتش) جلب
مىكند، و خصوصيت و تمايز آنها تنها به اين نيست كه براى انسان از مهمترين و
آشكارترين چيزها هستند يا از بزرگترين تجلّيات خدا در آفرينش محسوب مىشوند، بلكه
از آن روى است كه چندان مورد توجه و اهتمام ما قرار نمىگيرند و ما را به تذكره و
پند گرفتن برنمىانگيزند،/ 444 و ما به آنها همچون چيزهاى فراوان كه به آنها عادت
كردهايم نگاه مىكنيم، چه از وقتى كه به دنيا آمدهايم با آب و آتش و همانندهاى
آنها سر و كار داشتهايم، ولى آيا هيچ درباره نيازمندى خودمان به آنها
انديشيدهايم؟ و در اين كه چرا خدا آنها را فراوان در اختيار ما قرار داده است؟ و
اگر آنها نباشند چه خواهد شد؟ اگر چنين كنيم، ايستار ما نسبت به آنها كاملا عوض
خواهد شد ... زود باشد