جهان شاهد ساعت خواهد بود، و على بن ابراهيم (رض) گفت: «قيامت نزديك
شد و پس از رسول اللَّه (ص) جز قيامت نخواهد بود و دوران نبوت و رسالت به پايان
رسيده است». [3] اگر ساعت پس از هزارها يا ميليونها سال بعد از
بعثت او (ص) فرا رسد، باز هم نزديك است، چه هر آيندهاى نزديك است، و نزديكى و
دورى با مدت عمر محدود آدمى در دنيا محاسبه نمىشود، بلكه با آنچه در جهان از
ارقام بزرگ وجود دارد بيان و محاسبه مىشود، چنان كه عمر خورشيد ده ميليون سال است
كه بيشتر آن منقضى شده و پايان آن سخت نزديك است، و سپس نسبت اين مدت به زمان
نامتناهى كه در پى زندگى در دنياى ما مىآيد چيست؟! كافران اين آيه معجزه را با
وضوح آن تكذيب كردند، و از دلالتهاى آن دورى گزيدند، ولى آنان نه اولين مكذبان
بودند و نه آخرين ايشان، و قوم نوح و عاد بر آنان سبقت داشتند كه عاقبتشان رسيدن
به خوارى و عذاب بود، و بنا بر اين فرد مكتبى نبايد در آن هنگام كه بعضى از قبول
دعوت او سرباز مىزنند احساس شكست نفسى و روانى كند، چه دعوت او به پيروزى مىرسد
و مكذّبان به گمراهى مىرسند.
شرح آيات
[1] در و جدان آدمى ترسى ژرف از چيزى مجهول وجود دارد كه با آن
زندگى مىكند، و قرآن بيان مىكند كه اين مجهول همان ساعت است، پس مرگى كه به
دنبال آن سرنوشتى مجهول مىآيد، نسبت به او همچون امرى است كه سخت مايه هراس به
نظر مىرسد، و آيهها بر اين تأكيد دارند كه ترس حقيقى انسان از مرگ نيست، بلكه از
بعث پس از مرگ است، و بدان جهت از مرگ مىترسد كه دروازه حساب است.