در درون كوهى پناه برد، معلوم مىشود كه دست او از همه وسايل و اسباب
نيرومندى و امنيت داشتن كوتاه است و يار و ياورى ندارد، و همين امر براى آن كسان
اتفاق افتاد كه مىخواستند خود را از غل و زنجيرها آزاد كنند، و بر اوضاع منحرف
شده از حق بشورند.
چون جوانان غار هيچ كس را در زمين نيافتند كه به يارى ايشان برخيزد،
به پروردگار آسمان سبحانه و تعالى پناه بردند، و از خدا خواستند كه دو چيز به
ايشان عنايت كند
اول: رحمت يعنى خير و پيشرفت، و آنچه در زندگى وسيله خوشبختى و
رستگارى است.
دوم: اين كه آنان را به راه راست هدايت كند؛ درست است كه فطرت ايشان
براى آنان توضيح داد كه راه قومشان راهى نادرست است، ولى اين را نمىدانستند كه به
جاى آن چه راهى را بايد انتخاب كنند و اين گفته خداوند متعال
وَ هَيِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً دليلى بر آن است.
دريدن سنتهاى طبيعت
[11] فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِي الْكَهْفِ
سِنِينَ عَدَداً- و گوشهاى آنان را مدت چند سال در آن غار از كار
انداختيم.»/ 368 ضرب و زدن بر گوشها اشارهاى لطيف به اين امر است كه مهمترين
علامت در خواب بودن در نزد انسان سنگينى گوش او است، و از كار افتادن حس شنيدن، و
اما فروافتادن پلكهاى چشم و پوشيده ماندن آن براى اثبات اين كه به خواب رفته است
كافى نيست، چه بسيار مىشود كه چشم انسان بسته است ولى به خواب نرفته است، ولى چنين
كيفيتى براى گوش وجود ندارد.
اين از يك سو، و از سوى ديگر، بشر استطاعت آن را دارد كه يك يا دو
روز را بدون خوردن و آشاميدن چيزى به سر برد و در اين فاصله به خواب رود، ولى آن
گروه سالهاى متعدد به خواب رفتند و چندان در حال خواب ماندند كه دولت و