احساس و آن ترس براى آن استفاده مىكند كه انسان را به پذيرفتن هدايت
الاهى متوجه سازد كه براى او درنگ كردن هميشگى در نعمتهاى خدا را تضمين مىكند.
لِيُنْذِرَ بَأْساً شَدِيداً مِنْ لَدُنْهُ-
كه مردمان را از جانب او با عذابى سخت بترساند.» در اين جا ميان «البأس» و «الضّر»
تفاوتى وجود دارد، چه ضرّ و زيان از جانب طبيعت به آدمى مىرسد، يا به سبب بيمارى
و چيزهاى شبيه به آن نصيب او مىشود، ولى بأس از سويى عاقل به او مىرسد، و قرآن
ما را به بأس و عذاب و زيانى تهديد مىكند كه از جانب خدا بر انسان نازل مىشود،
يعنى خدا است كه عذاب را براى آدمى مقدّر و مقرر مىسازد و اين از موعظه كردن و
پند دادن مؤثرتر است، زيرا كه خطر رسيده از طبيعت را بسا هست كه آدمى به طريقى
مىتواند از خود دور كند، ولى پيكان عذابى كه پروردگارت به سوى تو پرتاب مىكند،
هرگز خطا نمىكند، چرا؟ براى آن كه اراده عليم و قديرى كه جهان و تو و هر چيز ديگر
را آفريده، حتما نافذ است، و گريزگاهى براى پناه بردن به آن و از عذاب خدا رستن
وجود ندارد، و چنان كه در دعا آمده است: «و لا يمكن الفرار من حكومتك امكان گريختن
از حكومت تو وجود ندارد».
علاقه و پيوند محكم
وَ يُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ
أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً- و به مؤمنانى كه به انجام دادن كارهاى
شايسته مىپردازند، مژده دهد كه پاداشى نيكو خواهند داشت.» در اين جا قرآن به
وسيله آيات كريمه خود بارها پس از يكديگر و با تأكيد شديد و از راههاى/ 357
گوناگون در آن مىكوشد كه شعور و فهم انسان را به اين كه ارتباط محكمى ميان عمل او
و زندگى كنونى و آينده وى وجود دارد، هر چه بيشتر ژرف و عميق كند، ولى انسان
خواهان آن است كه همه چيز را بفهمد جز اين حقيقت، و خواستار آن است كه نعمتهاى خدا
را در دسترس داشته باشد بدون آن كه در كوشش