به آن كه در آيات ديگر از قرآن حكيم آمده است، و همچنين تفسير كردن
آيات به وسيله روايتها و حديثهاى شريف و استفاده بردن از علم حديث.
ما پس از تدبر و تأويل، و پايان يافتن عمل تفسير، و دست يافتن به
شناختى ذاتى از آيه، آيه قرآن را به واقعيت خارجى مىبريم و در اين مىكوشيم كه آن
را بر مردمان و چيزها و پيشامدهاى متغير منطبق سازيم.
پس چون در قرآن كلماتى همچون الَّذِينَ
آمَنُوا- كسانى كه ايمان آوردند»، وَ الَّذِينَ كَفَرُوا،
المنافقون، المستكبرون، المستضعفون ...
آمده باشد، بر ما لازم است كه آنها را به صورت واقعى تعريف كنيم و
تشخيص دهيم، و تنها به شناختن معانى اين كلمات و مدلولهاى لغوى آنها اكتفاء نكنيم.
و هنگامى كه از جوامعى همچون: عاد، ثمود، قوم لوط، اصحاب الايكة،
اصحاب موسى (ع) و اصحاب محمد (ص) چيزى مىخوانيم، بايد در صدد يافتن چيزهايى در
واقعيت كنونى برآييم كه مىتواند تجسمى از آنها بوده باشد، پس آن كه از على و حسين
(عليهما السلام) در زمان حاضر پيروى مىكند كيست؟ و كيست كه نقش معاويه و يزيد را
بازى مىكند؟ و همچنين.
پس تدبر عبارت است از جستجو براى يافتن كس يا چيزى است كه در واقع
خارجى نقش داستانها و آيات قرآنى را ايفا مىكند، و در نتيجه عبارت از شناختن عملى
معانى چيزها و تلاش براى دريافتن و نزديك شدن به آن است.
تدبر نيازمند به تلاشى فكرى و تلاش ديگر جسدى است، پس ما نمىتوانيم/
341 با بستن درها بر روى خود و جدا شدن از واقعيتها به تدبر بپردازيم، و چون
خواستار تدبر باشيم بر ما واجب است كه در زندگى جامعه داخل شويم و از خصوصيات آن
آگاهى حاصل كنيم، و طبيعت و ماهيت آن را مورد مطالعه قرار دهيم، و سپس به قرآن
بازگرديم و از آن بپرسيم كه: جامعهاى كه تمايزات و خصوصيات آن چنين، و امور مثبت
و منفى آن چنان است، به چه نام بايد ناميده شود؟ آيا جامعه لوط است يا شعيب يا
ثمود يا جز ايشان؟ و آنچه از انسان در مطالعهاش از قرآن مطلوب است، تفسير است و
سپس تدبر و تأويل به آن معانى كه پيش از اين ذكر آن