بت پرستان را رسوا مىكند كه فرشتگان را فرزندان خدا مىدانند.
در حديث آمده است
«سپاس خداى را كه فرزندى نياورد كه ميراث خوار او باشد، و زاييده
نشد تا شريكى داشته باشد».
و چون نفى ولد كرد، اين خود نفى شرك نيز هست، بدان سبب كه آن كه
فرزند نمىآورد و ميانپر است، پس چگونه مىتواند مولود باشد، و آن كه مولود نباشد
به چيزى شباهت ندارد، پس همتا و شريك يا/ 329 ولى ندارد كه به او يارى كند، بدان
جهت كه به ذات خود بىنياز است پس چگونه از غير خود مدد بگيرد؟!
وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ
الذُّلِ- و نه شريكى در ملك و فرمانروايى دارد و ولى و سرورى كه او را از
ذلت و خوارى نجات دهد.» گفتهاند كه اين آيه در پاسخ به جهودان و نصرانيان آمده
است كه گفتند
خداى براى خود فرزندى برگزيد، و به مشركان عرب كه گفتند: لبيك شريكى
براى تو نيست مگر شريكى كه او براى تو است، و به صابئين و مجوس كه گفتند
اگر اولياى خدا نمىبودند، خدا خوار مىشد. [29]
در دعاى مأثور آمده است: (سپاس و ستايش خداى را كه فرزندى نگرفت كه موروث باشد، و
شريكى در ملك نداشت تا در آنچه مىكند عليه او به عمل برخيزد، و سرورى نداشت كه او
را از خوارى نجات دهد تا شريكى در آنچه مىكند و مىسازد نداشته باشد).
[30] خدا شريكى ندارد تا به ضديت با او برخيزد يا به مساعدت او، چه اگر
شريكى مىداشت به ضديت با او برمىخاست و نظام جهان متزلزل مىشد، و اگر شريكى
مىداشت كه به او كمك مىكرد و اولى قوى و ديگرى ضعيف بود، ديگر چه نيازى به ضعيف
وجود مىداشت.