رساند و استوارت سازد»، پس هشام گفت: «به خدا سوگند كه هيچ كس در علم
توحيد بر من غالب نشد، تا به مقامى كه اكنون دارم رسيدم». [27]
وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلًا-
و نمازت را با صداى بسيار بلند نخوان و نه بانگت را چندان فرود آر كه خودت آن را
نشنوى و راه ميان دو راه را برگزين.» در حديثى مأثور از امام صادق (ع) آمده است
«جهر به معنى بلند كردن صدا است، و تخافت آن است كه صوت را چندان
پايين مياور كه خود آن را نشنوى، و ميان اين دو بخوان». [28]
شايد در آيه اشاره به اين انديشه مهم شده باشد كه شايسته نيست در نماز بانگ خود را
بيش از اندازه بلند كنيم، چه بانگ بلند از آداب دعا نيست، و به همين گونه جايز
نيست كه آهسته خواندن به درجه بسيار پايين برسد، و اين درست است كه خدا با علوّ و
جلال خويش از تو دور است، ولى به لطف و علم خويش به تو نزديك است و بانگ تو را
مىشنود، و چنان كه در دعا آمده است (آن كه دور است نمىبيند، و چون نزديك شود
نجوى را مشاهده مىكند) و لذا نمازهاى روز را بايد با پايين آوردن صدايمان بخوانيم
و نمازهاى شب را با صداى به اندازه بلند.
خدا در كتابش متجلى مىشود
[111] بشريت در هيچ مسئلهاى چندان گرفتار حيرت و سرگردانى نشده است
كه در مسئله ربّ و پروردگار، بدان جهت كه عقل انسان محدود است، و على رغم آن كه
خدا همه نامها را به او آموخته، از شناخت كنه وجود خدا سبحانه و تعالى قاصر مانده
است، چه علم و عقل وى، و همه وجودش كوچكتر از آن است كه بر پروردگار آسمان محيط
شود، تا چه رسد به اين كه بخواهد بر كنه و حقيقت او