رحمت هر دو به يك ذات اشاره مىكند، و به همين گونه جبار و كريم و
رؤوف و ...، و اين نامها نشانههاى محضى است كه اشاره به او سبحانه و تعالى دارد،
و هنگامى كه مىگوييم سميع بصير، پس او شنونده و بيننده است بدون آلت شنيدن و آلت
ديدن، و شاعر گفته است
عباراتنا شتّى و حسنك واحد
و كل الى ذلك الجمال يشير
عبارتهاى ما مختلف و زيبايى تو يگانه است* و همه به اين جمال و
زيبايى اشاره مىكنند كفار قريش يك بار درباره رسول (ص) گفتند: به اين صائبى نگاه
كنيد كه به ما فرمان مىدهد تا خداى يگانه را بپرستيم، و او دو خدا را مىپرستد؛
مىگويد: اللَّه، الرحمن، پس اين آيه نازل شد تا بگويد كه خواه اللَّه بگويى يا
الرحمن يا الرحيم يا الواحد، يا القهار، همه اينها بر شىء واحدى دلالت دارد، و
اين كه اسماء الحسنى همه براى خدا است و اينها از او دور نيست- و همه صفات او و جز
ذات او است.
در حديثى آمده است كه هشام بن الحكم از امام صادق (ع) از اشتقاق كلمه
(اللَّه) پرسش كرد، پس به او گفت: «اى هشام! «اللَّه» مشتق از «إله» (معبود) است،
و وجود «إله» مقتضى وجود مألوه (عابد) است، و اسم (نام) غير از مسمّى (نامبردار)
است، پس هر كه اسم را بدون معنى بپرستد كافر است و چيزى را نپرستيده است، و آن كه
نام و معنى را بپرستد كافر است از آن روى كه دو معبود را پرستيده است، و آن كس كه
معنى را بدون نام بپرستد، به توحيد پرداخته و يكتاپرست است، آيا دريافتى اى هشام!»
گفت: پس به او گفتم: بازهم بگو و او گفت: «خداوند تبارك و تعالى را نود و نه نام
است، پس اگر اسم همان مسمى باشد، هر اسمى يك اللَّه است، ولى اللَّه معنايى است كه
اين نامها دلالت كننده ما به سوى او است، و همه آنها جز او است، اى هشام! نان اسم
يك خوردنى است، و آب نام يك نوشيدنى، و جامه نام يك پوشيدنى، و آتش نام چيزى سوخته
شده، آيا چنان فهميدى كه با دشمنان ما كه جز او ديگرى را معبود خود گرفتهاند
مبارزه كنى و از خود به دفاع بپردازى؟» گفتم: آرى/ 327 و او گفت: «خدا از آن به تو
سود