در اين جا آشكارا مادّى بودن روش تفكر كفار تجلى پيدا مىكند كه به
عنوان گواهى بر راست بودن رسالت، خواستار آب و نخلستان و باغها و نهرها شدهاند، و
سؤالى كه در اين جا طرح مىشود اين است كه: روان كردن آب در نهر چه نسبتى با رسالت
دارد؟ و ميان مبدأ رسالت و بر حق بودن آن با اين خواستههاى مادّى چه ارتباطى
موجود است؟ و آيا اين گونه چيزها شايستگى آن را دارد كه گواه صدقى بر عصمت و عظمت
رسالت شود؟
[92] أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمْتَ
عَلَيْنا كِسَفاً أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ/ 304 وَ الْمَلائِكَةِ قَبِيلًا-
يا از آسمان را، چنان كه مىپندارى پارههايى را بر ما فروافكنى يا خدا و فرشتگانش
را در برابر ما حاضر كنى!» سفاهت فكرى و ناچيزى فرهنگى برخاسته از ريشههاى مادّى
جوامع كفرآلود ادامه پيدا مىكند، پس آنان گاه خواستار چشمههاى آب مىشوند، و گاه
مطالبه باغها و نهرها مىكنند، و اين سفاهت آنان را به جايى كشيده بود كه خواستار
حضور خدا و فرشتگانش در نزد خود شدند تا از راستى رسالت اطمينان پيدا كنند (!!)؛
آنان از آن كسانند كه جز به محسوس ايمان نمىآورند، و به هر چه جز آن باشد كفر
مىورزند، و قرآن از آنان مىخواهد كه عقلهاى خويش را به كار برانگيزند، و از اين
مقياسهاى سخيف در ارزشيابى انديشهها و ابعاد زندگى دست بردارند.
[93] أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ
تَرْقى فِي السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا
كِتاباً نَقْرَؤُهُ- يا سرايى آراسته به زيورهاى زرين داشته باشى، يا
به آسمان بالا روى، و به بالا رفتنت ايمان نخواهيم آورد مگر آن گاه كه از آنجا
براى ما كتابى فرود آورى كه آن را بخوانيم.» از نشانههاى رسالت و رسول در نزد اين
گونه كسان: مالك بودن وسايل زندگى همچون سرايى زيبا، و داشتن مقام بلند اجتماعى، و
سخن نافذ، و بنا بر نظر مادى كوتاه آنان برتر از بشر است، و خواهان آنند كه به طرف
آسمان بالا رود و رسالتنامه نوشته شده بر روى كاغذ بگيرد و پس از پايين آمدن به
آنان نشان دهد.
هر رسالتى كه مهر شده به مهر واقعيت نباشد، يا نشانى از حق الاهى بر
آن