مىدهند، قرآن براى ايشان شقاء و بدبختى در دنيا، و زيان و خسارت در
آخرت است، و در آن از هيچ فرصتى براى نكوهش از ستمگران حق فروش و بندگان شيطان و
هواى نفس غفلت نشده است و پرسش اين است كه: چرا در آيه به صورت خاص از ستمگران ياد
شده، و پاسخ چنين است
نخست: ستم و ظلم مايه تاريكى قلب و فرورفتن آن در حجاب و تاريكى
قيامت است.
دوم: بدان سبب كه ظالم از حدود خدا تجاوز مىكند، و به پرستش
خواستهها و شهوات خود مىپردازد، و آيات قرآن را به هواى نفس خود تفسير مىكند و
به جاى اين كه آيات قرآن راهنماى وى براى رسيدن به راه بهشت باشد، او را به سوى
جهنم راهنمايى مىكند، بدان جهت كه او كسى است كه آنها را تحريف مىكند، و معانى
آنها را تغيير مىدهد، و مثل او همچون مثل كسى است كه علامات و نشانههاى كنار راه
را تغيير دهد، و از راه راست منحرف شود، و اگر از هواى نفس خود پيروى نمىكرد به
راه راست هدايت مىشد.
[83] چگونه ستمگران چيزى جز زيان عايدشان نمىشود؟
چنان مىنمايد كه خدا به اين پرسش در دو آيه بعدى پاسخ مىدهد، چه در
اولى از طبيعت انسان سخن مىگويد كه حكم به استقبال نعمتها رفتن و از آنها سود
بردن مىدهد، اما آيه دوم از تأثير عادت در رفتار بشر سخن مىگويد، و چون آنچه
ستمگران، يعنى باقى مردم جز مؤمنان به آن خو كردهاند و به سبب آن پذيراى قرآن
نشدهاند، آن است كه هنگام رسيدن نعمت اعراض مىكنند و آنچه را كه پيشتر بر آن
بودهاند/ 297 ترك نمىكنند و آسان به قرآن بازنمىگردند و به مؤمنان نمىپيوندند،
آرى تنها مؤمنانند كه از اين حد تجاوز مىكنند و به تراز ايمان بالا مىروند.
وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى
بِجانِبِهِ- و چون به انسان نعمت بخشيديم، از ما دورى گزيد و خود را كنار
كشيد.» گفتند كه: معنى آيه آن است كه در هنگام رسيدن نعمت به آدمى از ياد كردن
پروردگارش اعراض كند و نعمت را در جز راه شايسته با آن مصرف كند، اين