هر گاه آيهاى از قرآن نازل مىشد، براى شفاى يك بيمارى بود، و رحمت
و بخشايشى نسبت به مؤمنان، در صورتى كه ظالمان را جز خسارت چيزى از آن عايد نمىشد.
چرا؟
بدان سبب كه انسان متكى بر نعمتها است، و به آنها مغرور و فريفته
مىشود، پس چون خدا نعمتى به او انعام كند، از پروردگارش دورى مىجويد و به
استكبار مىپردازد، و چون نعمت از دسترس او خارج شود، يأس او را فرامىگيرد، و
شايد اين بزرگترين جحود و كفر ورزيدن نسبت به قرآن بوده باشد، چنان كه از پايان
اين درس آشكار مىشود.
هر انسان بر حسب آنچه شخصيت وى بر روى آن بنا شده است عمل مىكند، و
خدا مىداند كه چه كس بر راه راستتر مىرود، و شايد همين امر دومين سببى باشد كه
كافران را از نعمت قرآن محروم مىسازد، و/ 293 سود بردن و درمان شدن و رحمتى از آن
نصيب آنان نمىشود.
وحى نعمتى از خدا است و از خود رسول نيست، و اگر خدا مىخواست آن را
متوقف مىساخت بدون اين كه كسى قدرت مطالبه آن داشته باشد، و آن رحمتى از خدا است،
و فضلى بزرگ، و گمان آنان به اين كه وحى از خود رسول است سبب سوم كفر آنان بوده
باشد، و از آن روى معجزه است كه اگر انس و جن با هم گرد آيند و بخواهند همانند آن
را بياورند، بر آن توانايى ندارند، حتى اگر بعضى از آنان به كمك بعضى ديگر
برخيزند.
و آن مشتمل بر مثالهايى از زندگى است كه اگر بر آن روش عمل كنند
هدايت و راهنمايى خواهند شد، ولى بيشتر مردمان نسبت به اين نعمت كافرند، و آنان را
مىبينيم كه از رسول خواستار آن مىشوند كه چشمهاى از زمين روان سازد تا به او
ايمان آورند يا باغى از درختان خرما و انگور كه نهرها در آن بجوشد و در پاى درختان
روان شود، و گاه مطالبه عذاب مىكنند به اين كه پارههايى از آسمان بر ايشان
فروريزد، يا خدا و فرشتگانش در برابر آنان آشكار شوند، يا خواستار آن مىشوند كه
تو خانهاى زرين داشته باشى، يا به آسمان بالا روى و با خود كتابى