حقوق مردمان است، چه داخل در ضمن محترم شمردن قوانين كشور است و هرگز
نبايد براى مصلحت شخصى از آنها انحراف حاصل كنيم.
ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلًا- كه اين
نيكو است و نتيجهاى بهتر و زيباتر دارد.» اين امرى است كه از لحاظ فطرى و اجتماعى
نيكو است، و پايان و عاقبتى نيكوتر دارد، بدان سبب كه اگر غش و تزوير بر مجتمعى
حاكم شود، بلايى بر سر آن مىآيد كه رهايى از آن امكان ندارد، و سپس اگر تو به
حقوق ديگران تجاوز كنى، آيا/ 231 از آن بيم ندارى كه حقوق خودت نيز سلب شود.
[36] وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ-
به دنبال چيزى كه به آن علم ندارى مرو و از آن پيروى مكن.» از امرى پيروى مكن كه
از آغاز و انجام آن خبر و آگاهى ندارى.
إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ
عَنْهُ مَسْؤُلًا- در برابر شنيدن گوش و ديدن چشم و آنچه بر قلب
مىگذرد از تو سؤال مىشود و بايد درباره آن پاسخ دهى.» چنان است كه اين آيه
درباره مسئوليت اندامها و جوارح آدمى كه مىبايستى بنا بر مقياسى صحيح تحرك داشته
باشند، و اين كه قلب انسان نسبت به افكار و انديشهها و پندارها و حسد و كينه و
جوارح آدمى در آنچه مىكنند و غيبت و سخنچينى و غيره از او صادر مىشود مسئوليت
دارد.
اين بزرگترين مسئوليت اجتماعى است، و اگر آدم مؤمن به تراز استوار
نگاه داشتن قلب و گوش و چشم خويش در برابر آنچه با ديگر مؤمنان ارتباط پيدا مىكند
برسد، شايسته آن است كه وارد بهشت شود.
[37] وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً-
و در زمين خرامان و از روى تكبر بر ديگران راه مرو.» إِنَّكَ
لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا-
هرگز نمىتوانى زمين را بشكافى و به دو پاره تقسيم كنى و نه اين كه در بزرگى به
حدّ بزرگى كوهها