سپس بانگ اذان را شنيدم كه گوينده آن فرشتهاى بود كه پيش از اين در
آسمان با او روبرو نشده بودم.
پس گفت: اللَّه اكبر ... اللَّه اكبر.
و خدا گفت: «بندهام راست گفت، من از هر چيز بزرگترم».
پس گفت: اشهد ان لا اله الا اللَّه، اشهد ان لا اله الا اللَّه.
و خدا گفت: «بندهام راست گفت، من خدايم و معبود و خدايى جز او
ندارم».
پس گفت: اشهد ان محمدا رسول اللَّه، اشهد ان محمدا رسول اللَّه.
و خدا سپس گفت: «بندهام راست گفت، محمد بنده و فرستاده من است، من
او را مبعوث كردم و برگزيدم».
پس گفت: حىّ على الصلاة، حى على الصلاة.
خدا گفت: «بندهام راست گفت كه بنده را به گزاردن نماز واجب
فراخواند، پس هر كس با ميل رو كردن به خدا به سوى او روانه شود، همين كفاره گناهان
گذشته او خواهد بود».
پس گفت: حى على الفلاح، حى على الفلاح.
/ 194 آن گاه خدا گفت: «به صلاح و نجاح و فلاح برخيزيد و روانه
شويد».
سپس پيامبر (ص) به امامت فرشتگان به همان گونه برخاست كه در بيت
المقدس به امامت پيامبران به نماز ايستاده بود.
حديث را دنبالهاى است كه در آن رسول خدا (ص) مكلف به گذاشتن پنجاه
نماز شد، و هنگامى كه با موسى رو به رو شد و از اين امر او را آگاه ساخت، موسى (ع)
به او گفت كه: امتت طاقت اين كار را ندارند، پس نزد پروردگارت بازگرد و از او
بخواه كه از شمار آن بكاهد، پس رسول خدا (ص) چنين كرد و خدا شمار نمازهاى شبانه
روزى را به پنج نماز تقليل داد، و بار ديگر موسى به او گفت كه از خدايت بخواه كه
شمار نمازها را كمتر كند كه امت تو طاقت آن را ندارند، ولى رسول اللَّه (ص) از آن
شرم داشت كه چنين استدعايى را به خدا عرضه دارد و