پليد را مىخوردند و گوشت پاكيزه را بر جاى باقى مىگذاشتند، پس
گفتم: اى جبرييل! اينان چه كسانند؟ و او گفت: آن كسانند/ 187 كه مال حرام را
مىخورند و از مال حلال چشمپوشى مىكنند، و اينان از امت تواند، پس رسول خدا (ص)
گفت
سپس فرشتهاى را ديدم كه شكلى شگفتانگيز داشت. نيمى از بدن او از
برف بود و نيمى ديگر از آتش، پس نه آتش سبب گداختن برف مىشد و نه برف آتش را
خاموش مىكرد، و او با آواز بلند مىگفت: منزه است خدايى كه گرمى اين آتش را از
گداختن برف جلو گرفت و به همين سبب برف آب نمىشود، و با سردى اين برف از به كار
افتادن گرمى اين آتش گرفت و آن را از كار انداخت. خداوندا! به همان گونه كه ميان
اين آتش و برف سازگارى به وجود آوردى، ميان قلبهاى بندگان مؤمنت نيز الفت و
سازگارى برقرار ساز. پس از جبرييل پرسيدم كه: اى جبرييل! اين كيست؟ و او گفت: اين
فرشتهاى است كه خداوند او را به اطراف آسمان و اطراف زمينها مأمور كرده است، و او
اندرزگوترين فرشتگان خدا براى بندگان مؤمن خدا بر روى زمين است و آنچه را كه
مىشنوى از آغاز آفرينش تا كنون به اندرز براى مؤمنان تكرار مىكند، و دو فرشته را
ديدم كه پيوسته دعا مىكردند، يكى از آنان مىگفت: خدايا! به هر بخشنده و انفاق
كننده جانشينى و خلفى عطا كن، و ديگرى مىگفت: خدايا! به هر كه از بخشش و انفاق
خوددارى مىكند، تلفى عنايت فرما.
سپس پيش رفتم و گروههايى را ديدم با دهانهايى همچون دهان شتر، كه
گوشتها را از پهلوهاى خود مىبريدند و به دهانهاى خود مىانداختند، پس گفتم
اى جبرييل! اينان چه كسانند؟ و او گفت: اينان غيبت كنندگان و
سخنچيناناند.
سپس پيش رفتم و ناگهان به گروهى برخوردم كه سرهاى آنان با سنگ كوفته
شده بود، پس گفتم: اى جبرييل! اينان كيانند، و او گفت كه: آنان آن كسانند كه نماز
عشا نخوانده به خواب رفته بودهاند، و سپس به كسانى رسيدم كه آتش به دهانهاى ايشان
فرومىريخت و از پشت آنان خارج مىشد، و چون از جبرييل پرسيدم كه اينان چه كسانند؟
گفت: اينان الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى