را به گردش كردن در افقهايى دور مشغول مىسازد و آيه قرآنى
لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا به همين امر اشاره دارد.
در زمانى كه مردمان بر اين اعتقاد بودند كه زمين مركز گردش جهان است،
و آسمان سقف آن و ستارگان همچون ميخهايى كوفته در اين سقف تا آسمان بر زمين فرو
نيفتد و زينتى براى آن باشد، و گروهى از آنان چنان تصور مىكردند كه آسمانها
عقلهاى مجرد است كه فساد به آنها راه ندارد، حادثه معراج اتفاق افتاد، و احاديث آن
را نقل كردند.
ناگزير بايد اين را بدانيم كه قصه آسمانها، مثلا، با موضوع جسمى در
بدن انسان همچون جگر تفاوت دارد، چه جگر عضوى پنهان در بدن انسان است كه هر كس
توجهى به آن ندارد، ولى آسمان چنان است كه هر كس چنان تصور مىكند كه درباره آن
چيزهاى فراوان مىداند، و اين نتيجه پيوند محكم او به آن است، چه هر روز خورشيد و
ماه و ستارگان را مىبيند و تغييرات صورتهاى فلكى را هر شب در آسمان مشاهده مىكند،
و به همين جهت ناگزير تصور معينى از/ 184 آسمان در ذهن او رسوخ پيدا مىكند كه
غالبا نادرست است، و بسيار اتفاق افتاده است كه اسطورههاى وابسته به علم هيئت
قديم به صورت افكارى مقدس درآمده و مثلا، كليساى مسيحى مدافع علم هيئت و نجوم
بطلميوسى شده و به سوزاندن يا كشتن كسانى برخاسته است كه به مخالفت و چالش با آن
پرداخته بودند، و همين حادثهاى است كه گاليله، در آن هنگام كه گفت: اين زمين است
كه بر گرد خورشيد گردش مىكند و نه عكس آن، گرفتار آن شد.
با وجود اين اشاراتى آشكار در بعضى از احاديث درباره ماهيت آسمان
مشاهده مىشود كه امام على (ع) در حديثى درباره آن گفت
«در آن سوى جهان شما چهل جهان ديگر وجود دارد».
چهل، عددى است كه در زبان عربى دلالت بر فزونى و پرشمارى دارد.
امام على (ع) در مسجد كوفه مىايستاد و با كمال قدرت و اعتقاد
مىگفت
«از من درباره راههاى آسمان پرسش كنيد كه آگاهى من درباره آنها بيش