[100] آن كس كه شيطان را دوست و سرور و پيشواى فرمانده خويش انتخاب
مىكند، پس به خدا شرك مىورزد و شيطان را شريكى پندارى قرار مىدهد، و گاه خدا را
مىپرستد و گاه شيطان را معبود و مطاع خويش قرار مىدهد، اسير و شكار شيطانى
مىشود كه جز با پناه بردن به خدا رهايى از چنگال او امكانپذير نيست.
إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ
هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ- او بر كسانى مسلط مىشود كه او را
دوست مىدارند، و بر كسانى كه به دست او مشرك شدهاند.» معلوم مىشود كه شيطان بر
دو گروه سلطه پيدا مىكند، خواه شيطان ايشان انسى و بشرى باشد و خواه جنّى، و
آشكار باشد همچون طاغيان و مستكبران يا باطنى همچون عقايد باطل و عقدههاى نفسانى.
گروه اول: آن كسانند كه شيطان را ولى و مولاى خود قرار مىدهند، و در
وابستگى به او اخلاص نشان مىدهند، همچون/ 127 پيشوايان كفر، و اطرافيان فرعونها،
و كسان و خويشاوندان پيرامون طاغيان و گردنكشان.
گروه دوم: آن كسان كه از ترس و طمع به اطاعت از شيطان درآمدهاند، و
خواه از اين دسته باشند يا از آن دسته، همه به صورت بندگان شيطان درمىآيند، و
آزادى و استقلال خويش را از دست مىدهند و ثروتهاشان به تصرف شيطان درمىآيد.
نيروهاى استكبارى در زمين كه در «آمريكا» و زمانى در «شوروى» و
ماهوارههاى تبهكار آنها تجسم پيدا كرده است، از جانب خداى حكيم سبحانه و تعالى
سيطره و استيلاى بر ملتهاى ضعيف و مستضعف به ايشان تفويض نشده، بلكه اين خود
مستضعفانند كه نسبت به انديشه ورزى (ايدئولوژى) آنان خضوع و تمايل نشان دادهاند و
خاضع مصالح ايشان شدهاند، يا اين خضوع براى ثروت و قوت ايشان به ترس يا از روى
ميل و رغبت بوده، و سبب آن شده است كه عنان ثروت و قوت در اختيار آنان قرار گيرد و
ديگران را به بردگى و اطاعت خود وادارند.