[90] بر هر يك از فرزندان مجتمع اسلامى واجب است كه عادل و دادگر
باشد، و حق فطرى و قانونى هر كس را به او بدهد، و به عدل و داد رفتار كردن تنها
مسئوليت دولت نيست، چه مجتمعى كه فرزندان آن از لزوم جريان يافتن قانون و احترام و
پاسدارى از حقوق ديگران آگاهى نداشته باشند، براى دولتى كه بر آن اجتماع حكومت
مىكند امكان ندارد كه بتواند مردمان را به زور بر اين كار وادارد.
إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ- خدا به
عادل بودن فرمان مىدهد.» عدل با اختلاف درجاتى كه آيه آينده به آنها اشاره
مىكند، منافات ندارد، چه گاه مىشود كه برابرى زشتترين ستمگرى است، چه نادان و
دانا، و تنبل و با نشاط، فداكار و ترسو ... و ... و ... برابر با يكديگر نيستند.
/ 116 على رغم نيازمندى جامعه به قانونى كه ابعاد عدالت و حقوق طبقات
مختلف را بر حسب تلاشها و نيازمنديهاى ايشان و حاجت مردم تعريف كند، و براى عدالت
معانى مختلف بر حسب قوانين و عرفيات در نظر بگيرد، بايد بدانيم كه عدالت يك واقع
فطرى است كه افراد بشر، هر چند در تفصيلات آن با يكديگر تفاوت داشته باشند، در
خطوط عريض آن با يكديگر اختلافى ندارند.
ولى گاه مردمان در كاربرد عدالت و شناختن آن گرفتار دشوارى مىشوند،
و به همين سبب نيازمند دستگاه قضا و داورى مىشوند كه همه طرفهاى دعوى به آن رضا
نمىدهند، به همان گونه كه شخص به نتايج آن به صورت صد در صد اطمينان پيدا
نمىكند.
احسان و نيكوكارى براى عدالت ضرورى است
به همين سبب قرآن به احسان فرمان مىدهد، و آن تنازل و چشمپوشى شخص
از بعضى از حقوق خود به خاطر ديگران است و ميدان گسترده آن عدالت را