نفاق. زيرا زندگى در باديه دشوار است و اين دشوارى موجب شدت در هر
كارى است يا بگوييم كه اعراب بدوى جاهل بودند و جهل مورث شدت است.
الْأَعْرابُ أَشَدُّ كُفْراً وَ نِفاقاً وَ أَجْدَرُ أَلَّا
يَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ عربهاى
باديهنشين كافرتر و منافقتر از ديگرانند و به بىخبرى از احكامى كه خدا بر
پيامبرش نازل كرده سزاوارترند.» اينان به سبب سكونت در صحرا از مراكز علم دور
بودهاند و اين دورى سبب جهلشان به احكام شرعيه مىشود كه قرآن از آن در موارد
متعدد به «حدود» تعبير مىكند.
وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ و خدا دانا
و حكيم است.» دانا به احوال ايشان و حكيم در صفاتى كه به ايشان اطلاق مىكند.
[98] از مظاهر كفر و نفاقشان يكى اين است كه مىپندارند كه انفاق در
راه خدا سبب ضرر و زيان است و اين امر علاوه بر جهل مبين بخل و خستشان هم هست.
وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ مَغْرَماً
پارهاى از عربهاى باديهنشين آنچه را كه خرج مىكنند چون غرامتى پندارند.» و از
مظاهر جهلشان اين است كه همواره چشم به راه هستند كه بر مسلمانان بلايى نازل گردد
و اين/ 264 امر بر آن دلالت دارد كه ايشان مردم خبيثاند، هم چنان كه حاكى از
عقبماندگى ايشان است زيرا به جاى اين كه خود برخيزند و عليه كسى كه او را دشمن
مىپندارند دست به كارى زنند مىنشينند و انتظار مىكشند.
وَ يَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوائِرَ و منتظرند تا
به شما حوادثى برسد.» مراد از اين حوادث امور ناخوشآيندى است كه غالبا مردم را
احاطه كرده است و راه خروج بر آنان بسته داشته. قرآن در پاسخ انتظار آنان مىگويد
عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
حوادث بد بر خودشان باد و خدا شنوا و داناست.» [99] اين طبيعت اوليه اعراب است كه
از جهل آنها به شريعت مايه