نام کتاب : دانشنامه مهدویت و امام زمان عجل الله تعالی فرجه نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 213
حکومت مستضعفان
تشکیل دولت مستضعفان و تحقق بخشیدن به آرمان والا و الهی حکومت فرو
دستان و عقب نگهداشته شدگان، از برنامههای اصلی و اقدامهای اساسی و
تردیدناپذیر مهدی موعودعلیه السلام است. در جامعه و نظامی که امام
مهدیعلیه السلام بنیاد مینهد، زمام همه امور در دست طبقات محروم است و
مستضعفان بر آن حکم میرانند و به اداره جامعه میپردازند. چنین آرمانی،
هدف اصلی همه ادیان آسمانی به ویژه اسلام بوده است. در تعالیم ادیان،
معیارها و اصولی بیان شده که جهتگیری کلی به سود مستضعفان و تحقّق بخش
حاکمیت آنان است و رویارویی و نبرد اصلی پیامبران، با همین طبقات اشراف،
مسرفان، مترفان و مستکبران بوده است؛ یعنی، طبقاتی که همواره از تن دادن به
حق و عدل سرباز میزدهاند و خوی و خصلت برتری جویی، سلطهطلبی، حق کشی و
بیدادگری راه و روش ایشان بوده است. خداوند در قرآن میفرماید:
«وَنُریدُ اَنْ نَمُنَ عَلَی الَّذِینَ استُضْعِفُوا فِی الاَرْضِ وَ
نَجْعَلَهُم اَئِمةً وَ نَجْعَلَهُمُ الوارِثینَ» [1] ؛ «و خواستیم بر
کسانی که در آن سرزمین فرو دست شده بودند منّت نهیم و آنان را پیشوایان
[مردم] گردانیم، و ایشان را وارث [زمین] کنیم». این آیه به صراحت، از
امامت مستضعفان سخن گفته و فرو دستان و مستضعفان را میراث برِ آن زمین
معرفی کرده است، روشن است که در دوران ظهور و قیام مهدی آل محمدصلی الله
علیه وآله این وعده خدایی تحقق میپذیرد و حکومت آل محمدصلی الله علیه
وآله؛ یعنی، همان حکومت مردم مستضعف و رسیدن محرومان به حق خود. از نظر
دیگر برای اجرای عدالت راستین، حاکمیت فرودستانِ محروم ضرورت دارد؛ زیرا در
تمامی دوران گذشته تاریخ، مورد اصلی ظلم و بیعدالتی، طبقات محروم
بودهاند و سرانجام باید پدیده ناهنجار و ضد بشری «استضعاف» - که تعبیری از
همه ظلمها و ستمها است - از میان برود و انسان از زیر بار سنگین و
شکننده آن آزاد شود. برای این امر مهم، مبارزه با علل اصلی «استضعاف»
ضرورتی اجتنابناپذیر است. روشن است که زورمندان و زرمداران، دو عامل اصلی
استضعاف در گذشته و اکنون بودهاند. هر ظلم و ستمی که به محرومان و
بیپناهان شده است، یا مستقیم به دست حکومتهای اشرافی و مرفّه انجام گرفته
است و یا به دست طبقات اشراف و سرمایه دار که در زیر چتر حمایت حکومتهای
مستکبر قرار داشتند و با حکایت قانونی و عملی آنها، راه ظلم، تحمیل و
استثمار را هموار میساختند. این نظامها و جریانهای ضد بشری، هنگامی
پایان مییابند که حکومت و قدرت سیاسی و نظامی جامعه، به دست طبقات محروم و
مستضعف سپرده شود. دفاع از حقوق پایمال شده فرودستان و مستضعفان، آن گاه
امکان دارد که حاکمیت به دست آنان سپرده شود. هر حکومتی - هر چه صالح باشد -
نمیتواند حقوق محرومان را به آنان بازگرداند؛ مگر اینکه خود از این طبقه
باشد و دردهای این طبقه را با تمام وجود خویش لمس کرده باشد. از این رو،
باید مستضعفان حاکمیت یابند و این از شاخههای اصلی اجرای عدالت مطلق است.
[2] .