responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 928

مناجات امام سجاد در بیت الحرام

از امام زین العابدین علیه‌السلام مناجات فراوانی در بیت الحرام به یادگار مانده است که در دلهای تاریک شب با خدای خود راز و نیاز می‌کرد، از جمله مناجاتهای زیر است:
1- محمد بن ابی‌حمزه نقل کرده، می‌گوید: علی بن حسین علیهماالسلام را در صحن کعبه در حال نماز دیدم، آن قدر قیام را طولانی کرد که گاهی به پای راست و گاهی به پای چپش تکیه می‌کرد، آنگاه شنیدم که با صدای بلند می‌گریست و با پروردگارش مناجات می‌کرد و می‌گفت:
«یا سیدی تعذبنی و حبک فی قلبی؟! أما و عزتک لتجمعن بینی و بین قوم طالما عادیتهم فیک...» [1] . «ای مولای من، آیا با وجود محبت تو در دلم مرا عذاب می‌کنی؟! هر آینه به عزت و جلالت سوگند که اگر چنان کنی و مرا با مردمی جمع کنی که از دیر زمانی به خاطر تو با آنان دشمنی ورزیده‌ام...»
در این مناجات کوتاه امام علیه‌السلام از درجه توجه خاص خود و تضرع به درگاه خود متعال پرده برداشته در حالی که از پیشگاه او درخواست عفو و رضوان می‌کند.
2- اصمعی نقل کرده است: می‌گوید: اطراف خانه کعبه طواف می‌کردم ناگاه جوانی را دیدم که به پرده کعبه آویخته و چنان با عبارات حزینی سخن می‌گوید که سراسر دلها را به خود جلب می‌کند؛ عرض می‌کند: «نامت العیون، و علت النجوم، و أنت الملک الحی القیوم، غلقت الملوک ابوابها و أقامت علیها حراسها، و بابک مفتوح للسائلین، جئتک لتنظر الی برحمتک یا أرحم الراحمین...» «خداوندا! چشمها درخوابند و ستارگان برآمده‌اند، و تو پادشاه حی و قیومی، تمام پادشاهان در به روی دیگران بسته‌اند و پاسبان و دربانان بر در کاخهایشان ایستاده‌اند اما در خانه تو به روی مستمندان و گدایان باز است اینک من آمده‌ام تا نظر لطفی بفرمایی، ای بخشنده‌ترین بخشایندگان...»
سپس امام علیه‌السلام شروع کرد به خواندن این اشعار:
یا من یجیب دعا المضطر فی الظلم
یا کاشف الضر و البلوی مع السقم
قد نام وفدک حول البیت قاطبة
و أنت وحدک یا قیوم لم تنم
ادعوک رب دعاء قد أمرت به
فارحم بکائی بحق البیت و الحرم
ان کان عفوک لا یرجوه ذوسرف
فمن یجود علی العاصین بالنعم
ای کسی که دعای درماندگان را در تاریکیهای شب اجابت می‌کنی و ای برطرف کننده سختیها، گرفتاریها و بیماریها. تمام حاجیانی که از سراسر عالم آمده‌اند، در اطراف خانه کعبه خوابیده‌اند و تو تنها ای پروردگار قیوم، نخوابیده‌ای!خداوندا تو را چنان می‌خوانم که تو خود دستور داده‌ای پس به اشک چشم من، به حق این خانه و این حرم، رحم کن، اگر بنده گنهکار به عفو و بخشش تو امیدوار نباشد پس چه کسی بر گنهکاران جود و احسان خواهد کرد! اصمعی می‌گوید: پس آن جوان را گرفتم ببینم کیست، ناگاه دیدم او زین العابدین علیه‌السلام است، [2] خودم را به او رساندم و عرض کردم: شما علی بن حسین و پدرتان شهید کربلا و جدتان علی مرتضی و مادرتان فاطمه زهرا و جده‌تان خدیجه کبرا و جد بزرگتان محمد مصطفی است، با این همه چنین سخن می‌گویید؟ امام علیه‌السلام، پس از شنیدن سخنان من با کمال لطف و محبت فرمود: «ألم تقرأ قوله تعالی: «فاذا نفخ فی الصور فلا أنساب بینهم یومئذ و لا یتساءلون» [3] ألم تسمع قول جدی: «خلقت الجنة للمطیع و ان کان حبشیا، و خلقت النار للعاصی و ان کان قرشیا...» [4] . «آیا این سخن خدای تعالی را نخوانده‌ای که «پس آنگاه که نفخه صور دمیده شود، دیگر نسب و خویشاوندی در میانشان نماند و کسی از کس دیگر حال نپرسد» و آیا این سخن جدم (پیامبر) را نشنیده‌ای که می‌فرماید: «بهشت برای اهل طاعت آفریده شده است اگر چه غلام حبشی باشد و آتش دوزخ برای گنهکار، خلق شده است، اگر چه سید قرشی باشد...» آری امام بزرگوار به خدای تعالی متمسک بوده و از غیر او بریده و به او پیوسته بود و از روی معرفت، ایمان و اخلاص مطیع و فرمانبر او بود و او را ستایش و بندگی می‌کرد.
3- طاووس یمانی نقل کرده می‌گوید: از کنار حجرالاسود می‌گذشتم ناگاه مردی را دیدم که به رکوع و سجود مشغول است دقت کردم، دیدم علی بن حسین علیهماالسلام است، با خود گفتم: این مردی شایسته از اهل‌بیت نبوت است به خدا سوگند که باید از دعای او بهره‌مند شوم و متوجه او بودم تا این که از نمازش فارغ شد و دستهایش را به طرف آسمان بلند کرد در حالی که خدا را مخاطب ساخته بود عرض می‌کرد:
«الهی! سیدی، سیدی! هاتان یدای قد مددتهما الیک بالذنوب مملؤتین و عینای بالرجاء ممدوتین، و حق من دعاک بالندم تذللا أن تجیبه بالکرم تفضلا.
سیدی! أمن أهل الشقاء خلقتنی فأطیل بکائی؟ أم من أهل السعادة خلقتنی فأبشر رجائی؟
سیدی! ألضرب المقامع خلقت اعضائی؟ أم لشرب الحمیم خلقت امعائی؟
سیدی! لو أن عبدا استطاع الهرب من مولاه لکنت أول الهاربین من مولاه لکنی أعلم أنی لا أفوتک. سیدی! لو أن عذابی مما یزید فی ملکک سألتک الصبر علیه، غیر أنی اعلم أنه لا یزید فی ملکک طاعة المطیعین، و لا ینقص منه معصیة العاصین.
سیدی! ها أنا و ما خطری؟ هب لی بفضلک، و جللنی بسترک، و اعف عن توبیخی بکرم وجهک.
الهی! و سیدی، ارحمنی مصروعا علی الفراش تقلبنی أیدی أحبتی، و ارحمنی مصروعا علی المغتسل یغسلنی صالح جیرتی، و ارحمنی محمولا قد تناول الأقرباء اطراف جنازتی، و ارحم فی ذلک البیت المظلم وحشتی و غربتی...» «الهی! آقای من، مولای من! اینک دستهای من است که پر از گناهان به جانب تو بلند کرده شده است و چشمان من است که به امید تو چشم دوخته‌اند و سزاوار است آن کسی را که از روی پشیمانی و با ذلت و خواری تو را می‌خواند به لطف و کرمت پاسخ دهی. سرور من! آیا مرا از جمله اشقیا آفریده‌ای پس گریه طولانی خواهم کرد؟ و اگر از سعادتمندانم خلق کرده‌ای، پس به خود مژده امید می‌دهم؟
مولای من! آیا این اعضا و جوارح مرا برای درهم کوبیدن و مقهور ساختن آفریده‌ای؟ و یا اعضای درون بدنم را برای نوشیدن آبهای گدازنده جهنم آفریده‌ای؟ مولای من! اگر بنده‌ای از مولای خودش فرار کرده باشد من نخستین بنده‌ای هستم که از مولایش فرار کرده است اما من می‌دانم که تو را هرگز فراموش نکرده‌ام. سرور من! اگر می‌دانستم که عذاب من باعث افزایش سلطنت توست، از تو درخواست می‌کردم که نسبت به آن صبر و شکیبایی کنی جز این که می‌دانم نه طاعت مطیعان چیزی بر سلطنت و قدرت تو می‌افزاید و نه نافرمانی گنهکاران چیزی را از سلطنت تو می‌کاهد. مولای من! این این منم با این همه ترس و بیم، خداوندا به لطف خودت مرا ببخش و با پرده‌پوشی خود مرا گرامی دار و به بزرگواری خود از سرزنش کردن من درگذر.
الهی و سیدی! به من رحم کن آن گاه که در بستر مرگ افتاده‌ام و دست دوستانم مرا حرکت می‌دهد به من رحم کن آن وقت که در وقت غسل دادن، دست همسایگان خوبم مرا به راست و چپ می‌گردانند، به من ترحم کن آن گاه که خویشاوندانم اطراف جنازه‌ام را گرفته باشند، و به من در آن خانه تاریک و ترسناک، بر وحشت و غربتم رحم کن...» طاووس یمانی همین که مناجات امام علیه‌السلام را - مناجاتی که دل هر شنونده را به درد می‌آورد و قلبها را می‌لرزاند شنید - نتوانست خودداری کند و شروع کرد به گریه کردن امام علیه‌السلام رو به او کرد و فرمود:
«یا یمانی ما یبکیک؟ أو لیس هذا مقام المذنبین؟...» «ای یمانی چرا گریه می‌کنی؟ مگر این جا جایی نیست که گنهکاران باید بنالند؟» طاووس با کمال تواضع و احترام رو به امام علیه‌السلام کرد و گفت: «بر خدای تعالی حق است که درخواست تو را رد نکند...» [5] . به راستی که روح امام سجاد علیه‌السلام به ملأ اعلی پیوسته بود و تنها و تنها توجه به خدا داشت.
4- راویان خبر از حسن بصری نقل کرده‌اند که او امام علیه‌السلام را در اطراف کعبه دید در حالی که مشغول گریه و زاری بود و با عجز و الحاح دعا می‌کرد نزدیک امام رفت و شنید این ابیات حزین را می‌خواند:
«الا أیها المأمول فی کل حاجة
شکوت الیه الضر فارحم شکایتی
ألا یا رجائی أنت کاشف کربتی
فهب لی ذنوبی کلها واقض حاجتی
و ان الیک القصد فی کل مطلب
و أنت غیاث الطالبین و غایتی
أتیت بأفعال قباح ردیة
فما فی الوری خلق جنی کجنایتی
فزادی قلیل لا أراه مبلغی
اللزاد ابکی ام لبعد مسافتی
اتجمعنی و الظالمین مواقف
فأین طوافی ثم أین زیارتی
اتحرقنی بالنار یا غایة المنی
فأین رجائی ثم أین مخافتی
فیا سیدی فامنن علی بتوبة
فانک رب عالم بمقالتی»
«ای خدایی که تنها مرجع برآوردن هر حاجت و نیاز، هستی از گرفتاری و بدحالیم به تو شکایت می‌کنم، پس به شکایت من رحم کن، ای مایه امید، ای کسی که اندوه و غم مرا برطرف می‌سازی، پس همه گناهان مرا ببخش و حاجتم را برآورده ساز،
به راستی که در مورد هر درخواست و هدفی، مرجع و مقصد تویی و تو فریادرس درخواست کنندگان و آخرین هدف منی، خداوندا با اعمال زشت و بدی به در خانه تو آمده‌ام و کسی در میان مخلوقات همچون جنایت مرا مرتکب نشده است، توشه سفرم اندک است، به نظر نمی‌رسد که مرا به مقصد برساند بنابراین (نمی‌دانم) برای زاد و توشه گریه کنم و یا برای دوری راه؟! خداوندا آیا مرا در مواقف آخرت با ستمگران یک جا نگه می‌داری؟ پس طواف من وانگهی زیارت من چه می‌شود؟ ای نهایت آرزوها! آیا مرا در آتش دوزخ می‌سوزانی؟ پس امیدواری من (به رحمت تو)، سپس خوف و خشیت من چه می‌شود؟
بنابراین ای مولای من، با پذیرش توبه‌ام بر من منت بگذار زیرا که ای پروردگار من! تو از گفتارم، آگاهی.» این اشعار در روح و روان حسن بصری تأثیر بسزایی گذاشت به طوری که خودش را روی پاهای امام علیه‌السلام انداخت و پاهای آن حضرت را می‌بوسید و می‌گفت: «ای فرزند پیامبر! این همه راز و نیاز و گریه چیست در حالی که شما از خاندان نبوتید؟ و خداوند درباره اهل‌بیت فرموده: «لیذهب عنکم الرجس اهل‌لبیت و یطهرکم تطهیرا.» [6] .
«خداوند هر پلیدی را از شما خانواده نبوت برطرف کرده و از هر عیبی پاک و پاکیزه گردانید.»
امام علیه‌السلام با شنیدن این سخن شروع کرد به بیان واقعیت اسلام که اساس و معیار کار را اعمال شایسته می‌داند و برای فامیل و نسب ارزشی قائل نیست، فرمود:
«دع هذا خلقت الجنة لمن اطاع الله، ولو کان عبدا حبشیا، و خلقت النار لمن عصاه ولو کان حرا قرشیا. و قال صلی الله علیه و آله: ایتونی باعمالکم لا بأنسابکم...» [7] .
«این سخن را مگو، خداوند بهشت را برای بندگان فرمانبر خود قرار داده است هر چند که غلام حبشی باشد و آتش دوزخ نیز برای گنهکاران آفریده شده است اگر چه آزاد و از قبیله قریش باشد. و رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فرموده است: اعمال خویش را به من نشان دهید، نه انسابتان را...» بعضی از نویسندگان درستی این روایت را دور از واقعیت شمرده‌اند به دلیل ضعیف بودن اشعار که نسبت آن به امام نادرست است! علاوه بر آن، بوسیدن حسن بصری پاهای امام علیه‌السلام را که شایسته مقام حسن بصری نیست! و خود امام نیز راضی به آن نمی‌شد! [8] این سخن یک مناقشه واهی و بی‌جاست به دلایلی که در ذیل نقل می‌کنیم:
اولا: امام علیه‌السلام این اشعار را خوانده‌اند و سراینده آنها معلوم نیست که چه کسی است.
ثانیا: ما در این اشعار نادرستی و ضعف و رکاکتی نمی‌بینیم بلکه از نظر لطافت و روانی، اشعار ارزنده‌ای است.
ثالثا: بوسیدن حسن بصری پاهای امام علیه‌السلام را هیچ اهانتی برای او نیست بلکه شرافت و افتخاری برای اوست زیرا که امام علیه‌السلام بقیة الله روی زمین و در عصر خود، بزرگ عترت طاهره و پاره جگر رسول خدا - صلی الله علیه و آله - بوده است و حسن بصری از این نویسنده، به مقام آن حضرت آگاهتر بوده است.
5- از جمله مناجاتهای امام سجاد علیه‌السلام در بیت الحرام مناجاتی است که طاووس فقیه آن را روایت کرده، می‌گوید: علی بن حسین علیهماالسلام را دیدم که از شامگاه تا سحر به طواف و عبادت مشغول بود و همین که کسی را در اطراف خود ندید، رو به طرف آسمان کرده و می‌گفت:
«خداوندا ستارگان آسمانت از انظار ناپدید شدند و چشم مردمان به خواب رفت و درهای رحمتت به روی گدایان و درخواست کنندگان گشوده شد، اینک من آمده‌ام تا مرا بیامرزی و مورد ترحم و بخشش خود قرار دهی، و سیمای جدم محمد - صلی الله علیه و آله - را در عرصات قیامت بر من بنمایانی.» سپس گریه کرد و خدا را مخاطب قرار داده و عرض کرد: «خداوندا! به عزت و جلالت سوگند، که من غرضم از معصیت، مخالفت تو نبوده است و هنگامی که به معصیت تو پرداختم، از راه سرکشی و به دلیل شک و تردید به خداوندی تو نبود و نه بدین جهت از کیفر و عقوبت تو ناآگاه بوده‌ام و نه آن که سینه در برابر مجازات تو سپر کرده باشم، بلکه نفس من، امر را بر من مشتبه کرد و پرده‌پوشی تو به من در این راه کمک کرد و من هم اکنون نمی‌دانم چه کسی می‌تواند مرا از عذاب تو نجات بخشد؟ و اگر تو رشته محبت خودت را از من قطع کنی، به ریسمان که چنگ بزنم؟ وای به رسوایی من، فردای قیامت که در پیشگاه تو باز ایستم، آن هنگامی که به سبکباران بگویند، بگذرید و به سنگین باران بگویند در آتش دوزخ فروریزید، آیا من با سبکباران می‌گذرم؟ و یا جزو سنگین باران در آتش فرود می‌آیم؟ وای بر من! که هر چه عمرم طولانی می‌شود، گناهانم زیاد می‌گردد و توبه نمی‌کنم آری هم اکنون وقت آن فرارسیده است که از پروردگارم شرم کنم...»
تا این که یک باره اشک از چشمان مبارکش باریدن گرفت و چنین گفت: «ای نهایت آرزوها! آیا مرا در آتش دوزخ می‌سوزانی؟ پس امیدواریم (به رحمت تو) و سپس خوف و خشیتم چه می‌شود؟
خداوندا با اعمال زشت و پستی به در خانه تو آمده‌ام. و هیچ کس از مخلوقات تو همچون جنایت مرا مرتکب نشده است! [9] .خداوندا پاک و منزهی چنان تو را معصیت می‌کنند که گویا تو معصیتکاران را نمی‌بینی! و چنان صبر و شکیبایی داری که گویا کسی نافرمانی تو را نکرده است، با خوشرفتاریت به قدری به بندگانت محبت می‌ورزی که گویی به آنها نیازمندی! و حال این که تو ای مولای من از ایشان بی‌نیازی...» آنگاه به حال سجده روی زمین افتاد، نزدیک رفتم و سر مبارکش را از زمین بلند کردم و بر دامنم گرفتم و چند قطره اشک از چشمانم به روی مبارکش جاری شد، از جا بلند شد و نشست و با صدای آهسته و به آرامی فرمود:
«کیست این که مرا از یاد پروردگارم بازداشت؟!»
طاووس با تواضع و احترام عرض کرد: «من طاووسم، ای فرزند رسول خدا این همه بی‌تابی و فغان برای چه؟ ما باید این چنین بنالیم در حالی که معصیتکار و جنایت پیشه‌ایم! اما شما که، پدرت حسین بن علی، مادرت فاطمه زهرا و جدت رسول خداست چرا؟» امام علیه‌السلام به آن همه نسبت و خویشاوندی درخشانی که داشت توجهی نکرد و فرمود:
«هیهات! هیهات ای طاووس! سخن از پدر، مادر و جدم مگو خداوند بهشت را برای مطیعان و نیکوکاران آفریده است هر چند که بنده حبشی باشد و آتش دوزخ را برای گنهکاران خلق کرده است اگر چه سید قرشی باشند، مگر این سخن خدا را نشنیده‌ای که می‌فرماید: «فاذا نفخ فی الصور فلا انساب بینهم و لا یتسائلون.» [10] وقتی صور قیامت دمیده شود، دیگر نسبی در میانشان نماند و کسی از کسی نپرسد. به خدا سوگند که فردای قیامت هیچ چیز سودی به حال تو نمی‌بخشد مگر آن که عمل صالحی در این دنیا به جا آورده باشی.» [11] .
6- از جمله مناجات امام علیه‌السلام در بیت الله الحرام، مناجاتی است که طاووس نقل کرده، می‌گوید: «در تاریکی شب وارد حجر اسماعیل شدم، ناگاه علی بن حسین علیهماالسلام را دیدم که وارد شد و سر پا ایستاد هر چه خدا بخواهد نماز خواند، سپس به سجده رفت و سجده طولانی کرد، من با خودم گفتم مرد صالحی از خاندان نبوت است گوش بدهم ببینم چه می‌گوید شنیدم که می‌گفت: «خدایا! بنده‌ات در خانه تو آمده و درمانده و درمانده، گدا و نیازمند به تو در خانه تو ایستاده است...» طاووس، این مناجات کوتاه را حفظ کرد، مناجاتی که از خود فراموشی و اقرار به بندگی بی‌قید و شرط خداوند متعال حکایت می‌کند، و همواره به هنگام حاجتی این دعا را می‌خواند و به گفته خودش، هر گرفتاری و اندوهی که برایش پیش می‌آمد، خداوند بدان وسیله برطرف می‌کرد. [12] . این بود برخی از مناجاتهای امام علیه‌السلام در بیت الله الحرام که بیانگر نهایت توجه و ارتباط آن حضرت با خداست و مناجات دیگری دارد که در مبحث دعاها و مناجاتهای امام علیه‌السلام نقل خواهیم کرد.
پی نوشت ها:
[1] کافی: 2 / 579.
[2] بحارالأنوار: 46 / 80، کشف الغمه: 4 / 151 - 150.
[3] مؤمنون / 101.
[4] روضات الجنات: 5 / 161، در ذیل این داستان چنین نوشته است: «این بود تمام حدیث اما با زمان و طبقه اصمعی مشهور نمی‌سازد و بعید است زیرا که ولادت او مدت زیادی پس از وفات امام سجاد علیه‌السلام بود، مگر این که این اصمعی، نام مرد دیگری از قدمای قبیله‌ای باشد که منسوب به جد اعلای اصمعی مشهور است.».
[5] روضة الواعظین: 1 / 237.
[6] احزاب / 32.
[7] روضات الجنات: 3 / 29.
[8] الصلة بین التصوف و التشیع: 1 / 161.
[9] این دو شعر در ضمن اشعار قبل گذشت - م.
[10] مؤمنون / 101.
[11] کشف الغمه: 4 / 151، بحارالانوار: 46 / 81 و مجالس ثعلب: 2 / 462.
[12] نورالابصار: ص 127، نهج‌البلاغه: 6 / 192.
منبع: تحلیلی از زندگانی امام سجاد (جلد 1)؛ باقر شریف قرشی مترجم محمد رضا عطائی؛ کنگره جهانی حضرت رضا علیه السلام 1372.

نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 928
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست