نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 9
احمد بن محمد بن ابراهیم بن أبیبکر بن خلکان
صاحب کتاب «و فیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان» (متوفی 681 ه) درباره امام سجاد علیهالسلام میگوید: «هو
أحد ائمة الاثنی عشر و من سادات التابعین قال الزهری: ما رأیت قرشیا أفضل
منه»... و کان یقال لزینالعابدین ابن الخیرتین لقوله صلی الله علیه و آله
«لله تعالی من عباده خیرتان، فخیرته من العرب قریش و من العجم فارس»... و
کان زینالعابدین کثیر البر بأمه حتی قیل له انک أبر الناس بأمک و لسانا
نراک تأکل معها فی صحفة فقال: أخاف أن تسبق یدی الی ما تسبق الیه عینها
فأکون قد عققتها... و فضائل زینالعابدین و مناقبه أکثر من أن تحصر» [1] .
«ابوالحسن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب (رضی الله عنهم أجمعین) معروف به
«زینالعابدین» یکی از ائمه دوازدهگانه و از بزرگان تابعان است. و زهری
گفت: کسی را از قریش ندیدم که برتر از علی بن حسین علیهالسلام باشد»... و
به آن حضرت «ابن الخیرتین» گفته میشد به دلیل فرمایش رسول خدا صلی الله
علیه و آله که فرموده: خداوند از بندگانش دو تیره و قبیله را برگزیده: از
عرب قریش را و از عجم فارس را... زینالعابدین به مادرش زیاد نیکی میکرد و
به او فوقالعاده احترام میکرد روزی به او گفته شد: تو با این که بیش از
همه به مادرت احسان و نیکی میکنی ولی نمیبینیم با او از یک ظرف غذا میل
کنی؟ فرمود: از این میترسم که دستم به سوی غذائی دراز شود که قبل از من
چشم مادرم به آن افتاده است... خلاصه فضائل و مناقب امام زینالعابدین
علیهالسلام بیش از آن است که به شمار آید». «ابن خلکان» در ضمن ترجمه
مبسوط تحت عنوان «ابوفراس همان الفرزدق» (متوفی 110 ه) مینویسد: «و تنسب
الیه مکرمة یرجی له بها الجنة و هی: انه لما حج هشام بن عبدالملک فی أیام
أبیه، فطاف و جهد أن یصل إلی الحجر لیستلمه، فلم یقدر علیه لکثرة الزحام».
به فرزدق یک جوانمردی و مکرمتی نسبت داده شده که امید است در اثر آن به
بهشت برود و آن این که هشام بن عبدالملک در زمان پدرش به عنوان انجام مناسک
حج به مکه آمد و طواف کرد و کوشید خود را به حجرالأسود برساند و آن را
استلام کند از کثرت ازدحام نتوانست. آن وقت در مسجد الحرام منبری برای او
نصب کردند و بر بالای منبر قرار گرفت به حجاج نگاه میکرد و جمعی از اعیان
شام دور او را گرفته بودند در این هنگام حضرت زینالعابدین علی بن الحسین
بن علی بن ابیطالب علیهالسلام پیدا شد و صورتش چندان نیکو بود که در میان
مردم زیباتر از او دیده نمیشد و رائحه عطرآگین او فضا را پر کرده بود و
بویش از همه پاکیزهتر. پس شروع به طواف کرد و چون به حجرالأسود رسید، مردم
به ملاحظه هیبت و جلالت آن حضرت راه باز کردند تا آن حضرت به راحتی استلام
حجر فرمود، هشام از دیدن این منظره به غضب آمد و مردی از اهل شام چون این
عظمت و جلالت را دید از هشام پرسید: این شخص کیست؟ هشام از جاه و جلال و
هیبت او اندیشید، و برای این که اهل شام آن حضرت را نشناسند، گفت:
نمیشناسم. «فرزدق» که آنجا حاضر بود، گفت: من او را میشناسم. آن شامی
گفت: ای ابوفراس او را معرفی کن، فرزدق گفت: هذا الذی تعرف البطحاء وطأته و البیت یعرفه و الحل و الحرم هذا ابنخیر عبادالله کلهم هذا التقی النقی الطاهر العلم إذا رأته قریش قال قائلها: إلی مکارم هذا ینتهی الکرم ینمی الی ذروة العز التی قصرت عن نیلها عرب الإسلام و العجم یکاد یمسکه عرفان راحته رکن الحطیم اذا ما جاء یستلم فی کفه خیزران ریحه عیق من کف اروع فی عرنینه شمم یغضی حیاء و یغضی من مهابته فما یکلم الا حین یبتسم ینشق نور الهدی من نور غرته کالشمس ینجاب عن اشراقها الظلم منشقة من رسول الله نبعته طابت عناصره و الخیم و الشیم هذا ابنفاطمة ان کنت جاهله بجده انبیاء الله قد ختموا الله شرفه قدما و عظمه جری بذاک له فی لوحه القلم فلیس قولک من هذا بضائره العرب تعرف من أنکرت و العجم کلتا یدیه غیاث عم نفعهما تستوکفان و لا یعروهما عدم سهل الخلیفة لا تخشی بوادره یزینه اثنان حسن الخلق و الشیم حمال أثقال أقوام إذا فدحوا حلو الشمائل تحلو عنده نعم ما قال لا قط الا لا فی تشهده لو لا التشهد کانت لاءه نعم لا یخلف الوعد مأمون نقیبته رحب الفناء أریب حین یعتزم عم البریة بالاحسان فانقشعت عنها الغیابة و الأملاق و العدم من معشر حبهم دین و بغضهم کفر و قربهم منجی و معتصم ان عد أهل التقی کانوا ائمتهم او قیل من خیر أهل الأرض قیل هم لا یستطیع جواد بعد غایتهم و لا یدانیهم قوم و ان کرموا هم الغیوث اذا ما ازمة أزمت و الأسد أسد الشری و البأس محتدم لا ینقص العسر بسطا من أکفهم سیان ذلک ان اثروا و ان عدموا مقدم بعد ذکر الله ذکرهم فی کل بدء و محتوم به الکلم یابی لهم أن یحل الذم ساحتهم خیم کریم و اید بالندی دیم ای الخلائق لیست فی رقابهم لاولیه هذا اوله نعم من یعرف الله یعرف اولیته و الدین من بیت هذا ناله الأمم [2] . «و
لما سمع هشام هذه القصیدة غضب و حبس الفرزدق و انفذ له زینالعابدین اثنی
عشر ألف درهم، فردها و قال مدحته لله تعالی، لا للعطاء فقال: أنا أهلبیت
اذا و هبنا شیئا لا نستعیده فقبلها». «هشام چون این قصیده را شنید، غضبناک
شد و جایزه فرزدق را قطع کرد و او را زندانی نمود این خبر به علی بن حسین
علیهالسلام رسید دوازده هزار درهم برای فرزدق فرستاد. فرزدق آن را رد کرده
و پیغام داد که من برای خدا او را مدح کردهام نه به خاطر صله. حضرت سجاد
علیهالسلام باز فرستاد و فرمود: ما از اهلبیتی هستم که وقتی چیزی به کسی
ببخشیم باز نستانیم، فرزدق قبول کرد» [3] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) و فیات الأعیان، ج 2، ص 431 - 429، ش 395. (2) و فیات الأعیان، ج 5، ص 145 - 7. (3) و فیات الأعیان، ج 5، ص 145 - 147. منبع: امامان اهلبیت در گفتار اهل سنت؛ داود الهامی؛ مکتب اسلام چاپ اول پائیز 1377.
نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 9