نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 857
مرد دلقک
در شهر مدینه مردی دلقک بود که با حرکات خنده آورش مردم را میخندانید. یکبار
در جمعی گفت: «این مرد (زینالعابدین) حوصله مرا سر برده است و من تا کنون
نتوانستهام او را بخندانم، اما بالاخره او را مضحکه مردم خواهم کرد.» مدتی
گذشت. یک روز مرد دلقک در حضور مردم امام سجاد علیهالسلام را دید که در
حال عبور است. فورا به دنبال حضرت علیهالسلام دوید و برای اینکه مردم را
بخنداند عبا را از دوش مبارک امام علیهالسلام برگرفت و به طرفی دوید. امام
علیهالسلام بدون ذرهای توجه راه خود را ادامه داد و به واکنش و خندههای
مردم ابدا توجهی نفرمود. همراهان امام علیهالسلام مرد دلقک را تنبیه
کردند و عبا را از او پس گرفتند و به دوش آن حضرت انداختند. امام
علیهالسلام فرمود: «این شخص که بود؟» گفتند: «مردی دلقک است که اهل
شهر را میخنداند.» فرمودند: «از قول من به او بگویید.» «ان لله یوما یخسر
فیه المبطلون.» «همانا خداوند را روزی است به نام قیامت. چون آن روز فرا
رسد بیهوده کاران زیان میکنند.» [1] . پی نوشت ها: [1] ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب (ع)، ج 4، ص 158. منبع: کرامات و مقامات عرفانی امام سجاد؛ سید علی حسینی قمی؛ نبوغ چاپ دوم 1381.
نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 857