نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 793
فرزدق، شاعر برجسته عرب
یکی از عالیترین توصیفات از حضرت زین العابدین -علیهالسلام- در آئینه
اشعار تابناک جناب فرزدق منعکس است. در این قسمت زمینه انشاد این اشعار و
بازتاب آن را بررسی میکنیم: در سالی از سالها «هشام بن عبدالملک»
(برادر خلیفه مروانی «ولید بن عبدالملک» و از مهمترین عناصر حکومتی) برای
حج به «مکه» آمد و وقتی وارد مسجدالحرام شد و خواست برای بوسیدن و استلام
«حجرالاسود» اقدام کند به خاطر کثرت ازدحام مردم، به این عمل مستحب، موفق
نگردید. اطرافیان او برایش منبری نصب کردند و او بر آن نشست و شامیان گرد
او حلقه زدند. در همین حال بود که حضرت علی بن الحسین علیهالسلام در حالی
که حولههای احرام را بر تن داشتند، پیش آمدند. حضرت زیباترین مردم بودند
از نظر صورت و رایحه دل انگیز عطر وجودی حضرت، از همگان دل انگیزتر
مینمود. بین دو چشم حضرت از اثر سجده، چیزی شبیه زانوی ماده بزی دیده
میشد. حضرت شروع به طواف کرده، و چون به موضع «حجرالاسود» رسیدند مردم همه
به خاطر هیبت ایشان راه گشودند تا اینکه حضرت موفق به استلام و بوسیدن
«حجر» گردید. یکی از شامیان حاضر در آن جمع گفت: «ای امیرالمؤمنین (هشام)
این کیست؟» «هشام» پاسخ داد: «او را نمیشناسم.» چرا که او نمیخواست
اهل شام به شخصیت او راغب شوند. «فرزدق» که در آن جمع حضار بود بانگ برآورد
که من او را میشناسم. فرد شامی به او گفت: «ای ابافراس (کنیه فرزدق) او
کیست؟» فرزدق در آن جمع و در حضور «هشام» شروع به سرودن قصیده غراء خود
کرد. (این نکته قابل توجه است که این شاعر شجاع قصیده خود را در جایی مخفی و
یا در کتاب خود بیان نکرده بلکه در حضور یکی از ارکان حکومت مقتدر مروان و
به مرئی و منظر صدها نفر که از هر جای دنیای اسلام برای «حج» آمده بودند و
هر نوع تمجیدی از اهل بیت بویژه بیان فضائل بینظیر در وصف شخص شاخص
دودمان پیامبر - صلی الله علیه و آله وسلم - یعنی حضرت زین العابدین
-علیهالسلام- به معنای نفی صریح و طرد غاصبان خلافت است، او در چنین جو و
حال و هوایی این قصیده حماسی را سروده است و پرواضح است چه پیامدهای
ناگواری برای شخص او در پی خواهد داشت ولی او با این کار اسم خود را برای
همیشه در طومار مدیحه سرایان شجاع دودمان عصمت و طهارت علیهمالسلام ثبت
کرد.) قصیده فرزدق چنین است: (بنابر آنچه در دیوان «فرزدق» ثبت شده است.) هذا الذی تعرف البطحاء وطأته و البیت یعرفه و الحل و الحرم هذا ابن خیر عباد الله کلهم هذا التقی النقی الطاهر العلم هذا ابنفاطمة ان کنت جاهله بجده انبیاء الله قد ختموا و لیس قولک من هذا بضائره العرب تعرف من انکرت و العجم کلتا یدیه غیاث عم نفعها یستو کفان و لا یعرو هما عدم سهل الخلیقة لا تخشی بوادره یزینه اثنان حسن الخلق و الشیم حمال اثقال اقوام اذا اقتدحوا حلو الشمائل تحلو عنده نعم ما قال «لا» قط الا فی تشهده لولا التشهد کانت لاؤه نعم عم البریة بالاحسان فانقشعت عنها الغیاهب و الاملاق و العدم ذا رأته قریش قال قائلها الی مکارم هذا ینتهی الکرم یغضی حیاء و یغضی من مهابته فما یکلم الا حین یبتسم بکفه خیزران ریحه عبق من کف اروع فی عرنینه شمم یکاد یمسکه عرفان راحته رکن الحطیم اذا ما جاء یستلم الله شرفه قدما و عظمه جری بذاک له فی لوحه القلم ای الخلائق لیست فی رقابهم لاولیة هذا اوله نعم من یشکر الله یشکر اولیة ذا فالدین من بیت هذا ناله الامم ینمی الی ذروة الدین التی قصرت عنها الاکف و عن ادراکها القدم من جده دان فضل الانبیاء له و فضل امته دانت له الامم مشتقة من رسول الله نبعته طابت عناصره و الخیم و الشیم ینشق ثوب الدجی عن نور عزته کالشمس ینجلب عن اشرافها الظلم من معشر حبهم دین و بغضهم کفر و قربهم منجی و معتصم مقدم بعد ذکر الله ذکرهم فی کل بدء و مختوم به الکلم ان عد اهل التقی کانوا ائمتهم او قیل من خیر اهل الارض قیل هم لا یستطیع جواد بعد جودهم و لا یدانیهم قوم و ان کرموا هم الغیوث اذ ما ازمة ازمت و الاسد اسد الشری و الباس محتدم لا ینقص العسر بسطا من اکفهم سیان ذلک ان اثروا او ان عدموا یستدفع الشر و البلوی بحبهم و یسترب به الاحسان و النعم [1] . ترجمه اشعار فرزدق: (از ابیات انقلاب در شیعه) -
این شخصیت که تو او را نمیشناسی، همان کسی است که سرزمین «بطحا» جای
گامهایش را میشناسد و «کعبه» و «حل» و «حرم» در شناساییاش همدم و
همقدمند. - این فرزند بهترین تمامی بندگان خداست، این همان شخصیت منزه
از هر آلودگی و رذیلت و پیراسته از هر عیب و علت، و مبرا از هر نقمت و
منقصت و کوه بلند علم و فضیلت و نور افکن عظیم هدایت است. - این فرزند
فاطمه است - اگر تو نسبت به نسب او جهل داری - همان کسی که با «جد» او
سلسله شریفه انبیاء ختم گردیده است. - این که تو گفتی این کیست؟ رونق و
عظمت و جلوه جلال و شکوه شخصیت او را فرونمیکاهد، زیرا آن کس که تو او را
نمیشناسی «عرب» و «عجم» هر دو او را بخوبی میشناسند. - هر دو دستش، ابری
فیاض و رحمت گستر است، که رگبار فیض فرومیبارد و ماده جود و عطایش هیچگاه
کاستی نمیپذیرد. - خویی نرم و سازگار دارد و مردمان، هر زمان از حدت خشمش در امانند و همیشه دو خصلت «حلم» و «کرم»، جوانب شخصیت او را همی آرایند. -
او به دوش کشنده بار مشکلات اقوامی است که زیر سنگینی آن بار، به زانو در
آمدهاند، چنانکه خوئی ستوده و رویی گشوده دارد و اعلام پذیرش حوائج
مستمندان در مذاق جانش شیرین و خوشایند است. - او نیاز نیازمندان و خواهش
سائلان را همیشه با چهره با چهره گشوده و منطق مثبت استقبال کرده است و هیچ
گاه جز به هنگام تشهد کلمه «لا» (نه) بر زبان نرانده است و اگر ذکر تشهد
نمیبود «لای» او نیز «نعم» (بلی) همی بود. - خورشید فروزان احسان او،
گرمی و روشنی بر همگان افشانده و از این رو در برابر اشعه نیرومندش، تاریکی
«لجاج» و «ضلال» از فضای اندیشه و دل گمراهان و ظلمت «فقر» از محیط زندگی
مستمندان، و تیرگی «ستم» از آفاق حیات ستمزدگان رخت بربسته و به یکسو رفته
است. - هرزمان که قبایل قریش به سوی او بنگرند، شعرا وخطبای ایشان به مدح و
ثنایش زبان همی گشایند و بیاختیار، اذعان و اقرار کنند که هر گونه «جود» و
«احسان» به او همی پیوندد و کاروان «کرم» در منزلگاه مکارم او رخت همی
کشاند. - او از فرط آزرم، دیدگان فرومیپوشاند و حاضران حضرتش تحت
تأثیر هیبت و عظمتش، دیدگان فرومیپوشانند و جز به هنگامی که لب به تبسم
بگشاید، سخنی در حضور او بر زبان نمیآید. - در دستش عصای خیزرانی است که عطر میپراکند، و بویش دل انگیز است، بیننده از زیبایی و تناسبی که در چهره دارد، به شگفت آید. (قابل توجه اینکه بعضی از محققین در بودن این بیت به عنوان قصیده «فرزدق» در مدح حضرت سجاد -علیهالسلام- تردید کردهاند.) -
جود و عطای کف بخشای او چنان است که چون به آهنگ دست سودن بر رکن حطیم
(حجرالاسود) گام فرانهد، گویی که «رکن» میخواهد تا او را نزد خود نگاه
دارد و از جود و عطایش برخوردار گردد. - خدای او را شرافت بخشیده است و برترین داده و قلم «قضا» در تحقق این مشیت، بر لوح «قدر» روان گشته است. - کدامین گروه از خلایق الهی است که نیاکان این شخصیت عظیم و یا از خود این شخص کریم، منتی و نعمتی بر ذمه خود نداشته باشد. -
هر کس خداوند را شکر بگذارد، نیاکان این امام را همی شکر کند، به حکم
ضرورت، زیرا مردم جهان، دین خدا را از خانه او به دست آورده و در پرتو
هدایت این خاندان از «کفر» و «شرک» رستهاند. - او به اوج دین و عزتی قدم
نهاده که «عرب» و «عجم» در اسلام به آن قله پرافتخار عظمت و جلال،
نرسیدهاند و دستها و قدمها از نیل به آن و ادراکش عاجز ماندهاند. - این فرزند کسی است که فضل پیامبران، دون فضل او و فضل امتهایشان دون فضل امت اوست. -
شاخه نیرومند شخصیت او از پیکره شخصیت پیامبر - صلی الله علیه و آله وسلم -
بر دمیده است، از این رو عناصر وجودش و اخلاق و سجایایش پاک و پاکیزه است.
- نور پیشانیش پرده ظلمت را میدرد، چنانکه خورشید با اشراق خود،
ظلمتها را نابود میگرداند. - او از گروهی است که دوستیشان «دین» و
دشمنیشان «کفر» است و قرب جوارشان ساحل نجات و پناهگاه امن و امان است. -
پس از نام خدا، نام ایشان بر همگان مقدم است و هر کدام به نام ایشان، زیبا
فرجام و حسن ختام همی پذیرد. - اگر اهل تقوی شمرده شوند، ایشان پیشوایان
ایشانند، و اگر از بهترین اهل زمین بازپرسند، نام ایشان به میان همی آید. -
هیچ بخشایشگر به قله کرم و منتهای جود ایشان نمیرسد و هیچ قوم به هر پایه
از کرم که باشد، قدرت همسری و همسنگی ایشان را ندارد. - بزرگان این خاندان
به روزگار سختی و قحطسالی، باران رحمتاند و به هنگام اشتغال به جنگ،
شیران بیشه شجاعتاند. - عسر معیشت و سختی زندگی، دستهای بخشایشگر آنها
را از جود و عطاء نمیبندد و این گشوده دستی در هر دو حالت توانگری و
درویشی، برای ایشان یکسان است. - ناگواریها و گرفتاریها به یمن
محبتشان رفع میشود و احسان نعمتها به برکت آن محبت فزونی همی گیرد. با
سرودن این اشعار بلند و نغز و بیان کمالات و فضایل بیمثال حضرت زین
العابدین -علیهالسلام- «هشام» بشدت ناراحت و غضبناک میگردد و دستوراتی
میدهد که باید آن را تحت عنوان بازتاب قصیده «فرزدق» مورد بررسی قرار داد.
بازتاب قصیده فرزدق در مدح حضرت سجاد با شنیدن این قصیده که سراسر
مدح و توصیف حضرت زین العابدین -علیهالسلام- با بهترین و عالیترین مدائح
بود، «هشام بن عبدالملک» غضبناک گردیده و دستور داد تمام حقوق و مستمری
«فرزدق» را قطع کنند و جایزه او را نیز بریدند. بعد گفت: چرا در مورد ما به
مانند چنین اشعاری نمیسرایی؟!! «فرزدق» پاسخ داد: «جدی همانند جد او،
پدری بمانند پدر او و مادری نظیر مادرش بیاور، تا من در مورد شما به مانند
این اشعار بسرایم!!» این پاسخ فرزدق بیشتر «هشام» را خشمگین کرد و دستور
داد او را در محلی به نام «عسفان» که در بین «مکه» و «مدینه» واقع است،
محبوس کنند. این مطلب به خدمت حضرت علی بن الحسین -علیهالسلام- رسید و
حضرت مبلغ دوازده هزار دینار برای او فرستادند و پیغام دادند که ای
«ابافراس» ما را معذور بدار، اگر نزد ما بیشتر از این مقدار چیزی بود، حتما
همان را به عنوان «صله» تو میفرستادیم. اما «فرزدق» آن پول را پس فرستاد و
گفت: یا ابن رسول الله من آنچه را گفتم جز به خاطر غضب برای رضای خداوند و
برای رسول خدا نبوده و هیچ چیز در مقابل آن دریافت نمیکنم.» از این رو
تمام آن پول را به حضرت برگردانید، حضرت باز پول را برگرداندند و پیغام
دادند که: «سوگند به حق من بر تو این را قبول کن. آری به تحقیق خداوند مکان
تو و موقعیت تو را میبیند و نیت و انگیزه تو را میشناسد.» پس از این
پیغام «فرزدق» پول حضرت را قبول کرد. از آن بعد «فرزدق» در حالی که در
حبس بود اشعاری را بر ضد «هشام» و در هجو او میسراید. این خبر به «هشام»
رسید و دستور داد او را آزاد کنند. [2] . البته در خبر دیگری آمده است چون
حبس «فرزدق» به طول انجامید و مرتب او را به کشتن تهدید میکردند به حضرت
علی بن الحسین -علیهالسلام- شکایت برد و حضرت برای او دعا کردند و به برکت
دعای ایشان از زندان آزاد گردید. پس از آزادی به حضور حضرت آمد و گفت:
یابن رسول الله خلیفه اسم مرا از دیوان حذف کرده و دیگر حقوقی به من
نمیدهند. حضرت پرسیدند: عطاء و حقوق تو چقدر بوده است؟ گفت: «فلان
مبلغ»، حضرت برای چهل سال او به او پول دادند و فرمودند: «اگر میدانستم که
تو به بیش از این نیاز داری حتما باز به تو میدادم» و «فرزدق» بعد از
گذشت چهل سال درگذشت. [3] . قابل ذکر است که اگرچه دیوان فرزدق به مدح
خلفای غاصب و سفاک اموی و مروانی آلوده شده است ولی جوانمردی و شجاعت او در
دفاع از ساحت قدس حضرت سجاد -علیهالسلام- و معرفی حضرت به بهترین نحو
ممکن و بعد اخلاصی که از خود نشان داد و تصدیق حضرت در مورد اخلاص او، قطعا
گناه او را در تمجید ظالمین، تکفیر نموده است.
[~hr~]پی نوشت ها: (1)
بحارالانوار ج 46، ص 121، ح 12 (به نقل از ارشاد) و ص 124، ح 17 (به نقل
از حلیة الاولیاء اغانی و دیگر کتابها) و ص 130، ح 20 (به نقل از اختصاص). [2] بحارالانوار ج 46، ص 127 (به نقل از: دیوان فرزدق و مناقب). [3] بحارالانوار ج 46، ص 130، ح 20 (به نقل از: اختصاص با مختصر تفاوت) و ص 141، ح 22 (به نقل از: الخرائج و الجرائح). منبع: اسوه کامل؛ محمد محسن دعایی؛ اطلاعات چاپ اول 1380.
نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 793