نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 781
فضل بن روزبهان خنجی اصفهانی
«ابن روزبهان» (متوفی 927 ه) در کتاب «وسیلة الخادم الی المخدوم» در شرح
صلوات چهارده معصوم علیهمالسلام در صلوات بر امام زینالعابدین
علیهالسلام مینویسد: «اللهم و صل و سلم علی الامام الرابع، أبی
الائمة بادخ النهمة شامخ الهمة، کاشف الغمة دافع الملمة المنافح عند الأمور
المهمة، الواقف فی مواقف العبادة باللیال المدلهمة طارح الشوکة مع المفاخر
الجمة، صاحب المناقب و المزایا الجمة، صاحب العز المنیع و المجد الرفیع،
المقبور مع عمه الحسن فی البقیع».«بار خدایا درود و صلوات و سلام بر امام
چهارم. آن پدر امامان بفرست زیرا که هشت امام بعد از او همه از اولاد آن
حضرتند. و آن حضرت از همت بس بلندی برخوردار بود زیرا که اصلا التفات به
خلافت صوری نفرمود و عزم و همت خود را مخصوص و مقصور بر عبادت و امور آخرت
ساخت او زداینده غمها از دلهای مردم، دفع کننده بلیات و شدائدی که بر
مردمان فرود آید، بود. (و این اشاره است به بخشش وجود آن حضرت که در شداید
دفع فقر و ضرر از مردمان میفرمود چنانچه روایت کردهاند که وقتی وفات
فرمود: هنگام غسل آن حضرت بر اندام مبارکش اثر جراحتها و زخمها بود همچو
کسی که بارهای سنگین بسیار بر دوش کشیده باشد و در اندام او جراحت پیدا شده
باشد، مردم از آن حال تعجب کردند که آن حضرت هرگز باری بر پشت نمیکشیده و
سر آن اصلا بر کسی ظاهر نشد، بعد از چند روز که از وفات آن حضرت گذشت
بسیاری از بیوتات مدینه از قبیل یتیمان و زنان بیشوهر بیقوت ماندند و
ایشان گفتند قوت ما از آن بود که در شبها کسی میآمد و خروارهای طعام بر
پشت گرفته و بر در خانه ما مینهاد و ما اصلا نمیدانستیم که او کیست؟
اکنون که وفات فرمود، آن طعام از ما قطع شده است. بعد از آن بر مردم آشکار
شد که آن زخمها که بر اعضای آن حضرت بوده، اثر آن بارها بوده که شب هنگام
پنهانی به خانههای یتیمان و فقیران و جماعتهایی که ایشان را روی طلب نبوده
میرسانیده و این مسأله را از مردم پوشیده میداشته تا بعد از وفات آن
حضرت ظاهر شده). و آن حضرت دفع کننده غمهای مردم بود و این اشاره است بدان
چه روایت کردهاند که هر کس را در مدینه مشکلی روی مینموده آن حضرت در آن
مشکل او را مساعدت مینموده و دفع آن بلا از آن کس میکرد. آن حضرت در
موقفهای عبادت الهی در شبهای بسیار تاریک میایستاد چنانچه روایت کردهاند
آن حضرت عابدترین اهل زمان خود بود و در شبانهروز هزار رکعت نماز میخواند
و بعد از آن، صحیفهای را که در آن حکایت عبادت حضرت امیرالمؤمنین
علیهالسلام را ثبت کرده بودند، میطلبید و در آن نظر میکرد و آن صحیفه را
میانداخت همچو کسی که ملول باشد از تقصیر خود میفرمود: «انی لی بعبادة
علی» من چگونه میتوانم عبادتی مثل عبادت علی بجا آورم. «طاوس یمانی» روایت
کرده است که حضرت امام زینالعابدین علیهالسلام شبی به حجره کعبه درآمد،
پس نماز بسیار کرد و بعد از آن سجده کرد و روی بر خاک بمالید و کف دستها به
طرف آسمان برداشت شنیدم که آهسته میگفت: «عبیدک بفنائک، مسکینک بفنائک،
فقیرک بفنائک، سائلک بفنائک». «طاوس» گفت: من این دعا را یاد گرفتم و پس از
آن هیچ گرفتاری بر من پیش نیامد جز آن که این دعا را خواندم و خدای تعالی
مرا از آن شدت رهائی بخشید. آن حضرت با وجود آن مفاخر نسبی و مکارم حسبی که
در ذات مبارک ایشان جمع شده بود، اصلا میل ظهور و شوکت خلافت نمیفرمود
چنانچه روایت کردهاند در مدت حیات آن حضرت هر چند مردم عراق آن حضرت را به
طلب ملک و خلافت ترغیب کردند، اصلا میل نفرمود. «ابن شهاب زهری» روایت
کند که: جمعی از مفسدان پیش عبدالملک مروان که در آن زمان پادشاه بود،
افساد کردند که مردم عراق میل به امام زینالعابدین علیهالسلام دارند
نامهها به او نوشتهاند و او نیز میل دارد که به طرف کوفه رود و در آنجا
ظهور کند و این تهمت را به عبدالملک مروان خاطرنشان کردند، عبدالملک جمعی
را بفرستاد و آن حضرت را بند و غل کرده و به طرف شام بردند چون موکلان، آن
حضرت را با بند و غل کردند و خیمه از مدینه بیرون زدند که طرف شام روند، من
رفتم تا آن حضرت را وداع کنم در اندرون خیمه بود و موکلان در بیرون خیمه
نشسته بودند از ایشان دستوری خواستم و در رفتم آن حضرت را بدیدم که دستهای
مبارکش را در غل کرده بودند و سر و پای مبارکش در زنجیر کشیده، رقت بر من
غالب شد بگریستم فرمود: ای زهری! چرا گریه میکنی؟ گفتم: ای پسر رسول خدا!
من تو را چنین غل کرده نمیتوانم دید که آن حضرت اشارت فرمود فی الحال غل و
بند بیفتاد آن حضرت فرمود: ای زهری! این حال را مشاهده کردی؟ من به اختیار
همراه ایشان میروم و شب سوم انتظار من بکش که باز میگردم. ایشان روانه
شدند و شب سوم موکلان که همراه آن حضرت بودند، برگشتند و پرسیدند که آن
حضرت به مدینه آمد، از ایشان پرسیدم که قصه او چون بود؟ گفتند ما صبح
برخاستیم دیدیم که غل و بند آنجا افتاده و آن حضرت نیست. بعد از آن من عازم
شام شدم، چون پیش عبدالملک در رفتم احوال حضرت را از من سؤال کرد من حکایت
باز گفتم. عبدالملک گفت: بلی او همان روز نزد من آمد در وقتی که من تنها
بودم در خانه نشسته، من از او بترسیدم گفت: با من چه کار داری؟ گفت: مرا با
تو هیچ کاری نیست تو چه حاجت داری؟ فرمود: حاجت من آن است که دیگر مرا طلب
نکنی و مزاحم نشوی من گفتم به سلامت باز گرد. «زهری» گفت: من گفتم: یا
امیرالمؤمنین! علی بن الحسین به عبادت پروردگار خود مشغول است و اصلا میل
خلافت و دنیا ندارد. عبدالملک گفت: خوشا شغل امثال او. آن حضرت صاحب
منقبتها و مزیتهاست که آن موجب راحت مسلمانان است و از جمله القاب آن
حضرت زینالعباد است زیرا که از بسیاری عبادت، آرایش عابدان بود و سید
العباد هم لقب آن حضرت است و نیز آن حضرت را ذیالثفنات میگفتهاند، یعنی
خداوند پینهها و ثفنه پینهای است که بر زانوی شتر باشد گویند پیشانی
مبارک حضرت سجاد است از بسیاری سجده که آن حضرت میفرمود و معنی سجاد بسیار
سجده کننده است آن حضرت صاحب عزت و مناعت و مجد رفیعی است و دفن شده با عم
خود امیرالمؤمنین حسن علیهالسلام در بقیع. «خواجه محمد پارسا» بخاری
در کتاب «فصل الخطاب» از بعضی اکابر روایت کرده که ایشان فرمودهاند: چه
قطعه زمینی که خدای تعالی آن را مشرف ساخته به وجود چنین ابدان طیبه و
اجسام طاهره که مورد فیض الهی و محل نزول رحمت نامتناهی است. «اللهم صل علی
سیدنا محمد سیما الامام السجاد زینالعابدین و سلم تسلیما» [1] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) وسیلة الخادم الی المخدوم، ص 177 تا 182. منبع: امامان اهلبیت در گفتار اهل سنت؛ داود الهامی؛ مکتب اسلام چاپ اول پائیز 1377.
نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 781