نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 571
سرافکندگی طاغوت در برابر امام
هشام بن عبدالملک که ولیعهد زمان بود، سالی امیرالحجاج شد و به مکه آمد؛
هر چه کوشش کرد که خود را به حجرالأسود برساند و حجر را استلام کند، کثرت
جمعیت و ازدحام مردم مانعش شد؛ از آن جهت در گوشهای قرار گرفت و طواف
کنندگان خانه خدا را تماشا میکرد، تا پس از تخفیف جمعیت، به طواف خانه و
استلام حجر بپردازد. در این موقع - که جمعیت مثل موج دریا برای طواف خانه،
هجوم میآورد - حضرت زینالعابدین علیهالسلام وارد شد. مردم وقتی پسر
پیغمبر را دیدند به احترام او کنار رفته و احترام کردند و راه را برای حضرت
باز کردند تا با کمال آرامش و راحتی حجر را استلام کند و به طواف خانه
بپردازد. هر طرف میگذشت بهر طواف در صف خلق میفتاد شکاف زد قدم بهر استلام حجر گشت خالی ز خلق، راه گذر یکی
از بزرگان شامیان که همراه هشام بن عبدالملک بود و پرسید: «این مرد
جلیلالقدر کیست که این همه مردم بدو احترام میکنند»؟ هشام که در دریایی
از غضب و ناراحتی میسوخت، از روی تحقیر گفت: - «نمیشناسمش»! و اتفاقا
راست گفته بود زیرا او از درک حقیقت امام سجاد علیهالسلام بیخبر و مقام
ولایت را درک نکرده بود. کرد در پاسخ تجاهل گفت نشناسم که کیست زان تجاهلها که بر اعجاز احمد، بولهب «ابوفراس»،
شاعر معروف که به «فرزدق» مشهور است در آن جمع حاضر بود(طریق محبت و ولایت
دوستی را پیمود و) فورا گفت: «اگر تو او را نمیشناسی من او را به تو
میشناسانم.» بوفراس آن سخنور نادر بود در جمع شامیان حاضر گفت من میشناسمش نیکو زو چه پرسی؟ به سوی من کن رو و آنگاه قصیده غرایی را سرود: (که ما فقط به ذکر چند بیت از آن اکتفا میکنیم) هذا الذی تعرف البطحاء و طأته و البیت یعرفه و الحل و الحرم هذا ابن خیر عباد الله کلهم هذا التقی النقی الطاهر العلم اذا راته قریش قال قائلها الی مکارم هذا ینتهی الکرم یکاد یمسکه عرفان راحته رکن الحطیم إذا ما جاء یستلم و لیس قولک من هذا بضائره العرب تعرف من أنکرت و العجم هذا بن فاطمة ان کنت جاهله بجده انبیاء الله قد ختموا یغضی حیاء و یغضی من مهابته فما یکلم الا حین یبتسم ما قال «لا» قط الا فی تشهده لو لا التشهد کانت لاءه نعم [1] . «عبدالرحمن جامی» شاعر شیرین سخن و عارف نامی، این قصیده را چنین به نظم فارسی ترجمه کرده است: آن کس است این که مکه و بطحا زمزم و بوقبیس و خیف و منی حرم و حل و بیت و رکن و حطیم ناودان و مقام ابراهیم مروه، مسعی، صفا، هجر، عرفات طیبه و کوفه، کربلا و فرات هر یک آمد به قدر او عارف بر علو مقام او واقف قرةالعین سیدالشهداست زهره شاخ دوحه زهراست میوه باغ احمد مختار لاله داغ حیدر کرار چون کند جای در میان قریش رود از فخر بر زبان قریش که بدین سرور ستوده شیم به نهایت رسیده فضل و کرم ذروه عزت است منزل او حامل دولت است محمل او از چنین عز و دولت باهر هم عرب، هم عجم، بود قاصر جد او را به مسند تمکین خاتم الأنبیاست نقش نگین از حیا نایدش پسندیده که گشاید به روی کس دیده حب ایشان دلیل صدق و وفاق بغض ایشان نشان کفر و نفاق گربپرسند ز آسمان بالفرض سائلی من خیار أهل الأرض؟ به زبان کواکب و أنجم هیچ لفظی نیاید الا «هم» ذکرشان سابق است بر أفواه بر همه خلق، بعد ذکر الله هشام
بن عبدالملک که آبروی خود را بر باد رفته دید بسیار غضبناک شد و دستور داد
تا فرزدق را به زندان اندازند و مستمری او را از بیتالمال قطع کنند.
هنگامی که فداکاری و دفاع جانانه فرزدق از ولایت به امام زینالعابدین
علیهالسلام رسید، دوازده هزار درهم برای او فرستاد، ولی فرزدق قبول نکرد و
گفت: «این اشعار را به خاطر صله و جایزه نگفتم، بلکه این اشعار ذخیره آخرت
من است». امام علیهالسلام فرمود: گفت: ما اهلبیت احسانیم آنچه دادیم باز نستانیم ابر جودیم بر نشیب و فراز قطره از ما به ما نگردد باز آفتابیم بر سپهر علا نفتد عکس ما دگر بر ما چون فرزدق به آن وقار و کرم گشت بینا قبول کرد درم. [2] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) کشف الغمة فی معرفة الائمة، علی بن عیسی الاربلی، ج 2، ص 268. (2) کشف الغمه، ج 2، ص 268 - الکنی و الألقاب، ج 3، ص 26. منبع: کرامات و مقامات عرفانی امام سجاد؛ سید علی حسینی قمی؛ نبوغ چاپ دوم 1381.
نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 571