نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 19
اشتهای انگور در بالای کوه
لیث بن سعد حکایت کند: در سال 113 هجری قمری برای زیارت کعبه الهی،
به حجّ مشرّف شده بودم، و چون به شهر مکّه معظّمه وارد شدم و نماز ظهر و
عصر را به جا آوردم. به بالای کوه ابو قبیس - که در کنار کعبه الهی قرار
دارد - رفتم؛ و در آن جا مردی را دیدم که نشسته و مشغول دعا و نیایش می
باشد؛ و بعد از اتمام دعا، به محضر پروردگار، چنین خواسته ای را طلب کرد:
ای خداوندا! من به انگور علاقه و اشتهاء دارم، خدایا هر دو لباس من کهنه و
پوسیده گشته است. هنوز دعا و سخن او تمام نشده بود، که ناگهان دیدم
ظرفی پر از انگور جلوی آن شخص ظاهر گشت، که انگوری همانند آن هرگز ندیده
بودم؛ و همراه آن نیز دو جامه، همچون بُرد یمانی آورده شد. هنگامی که آن شخص خواست شروع به خوردن انگور نماید، من نیز جلو رفتم و گفتم: من نیز با شما در این هدایا شریک هستم. اظهار داشت: برای چه؟ عرضه داشتم: چون شما دعا می کردی و من آمین می گفتم. آن
شخص فرمود: پس جلو بیا و با من میل نما؛ و مواظب باش که چیزی از آن را
مخفی و پنهان منمائی. هنگامی که انگورها را خوردیم، اظهار داشت: اکنون یکی
از این دو جامه را نیز بگیر. عرض کردم: خیر، من احتیاجی به آن ندارم. فرمود:
پس آن را بر من بپوشان، و چون آن دو جامه را پوشید، حرکت کرد و من هم
دنبالش رفتم تا به مَسعی - محلّ سعی بین صفا و مروه - رسیدیم، مردی آمد و
اظهار داشت: من برهنه ام، مرا بپوشان، خداوند تو را بپوشاند. آن شخص هم یکی از آن دو جامه را از تن خود بیرون آورد و به آن سائل داد. لیث
بن سعد گوید: من آن شخص را نشناختم کیست، و از مردم پرسیدم که آن مرد چه
کسی می باشد؟ در پاسخ گفتند: او حضرت علی بن الحسین، امام سجّاد، زین
العابدین علیه السّلام می باشد. [1] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) کشف الغمّة مرحوم إربلی: ج 2، ص 376. منبع: چهل داستان و چهل حدیث از امام زین العابدین؛ عبداللّه صالحی.
نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 19