responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 600

مناظره در مورد بعضی از روایات جعلی

روایت شده بعد از آنکه مأمون دخترش ام‌الفضل را به تزویج امام جواد علیه‌السلام درآورد در مجلسی حضور داشت، و امام و یحیی بن اکثم و گروه بسیاری در آنجا حضور داشتند.
یحیی بن اکثم به امام گفت : ای پسر رسول خدا چه می‌گویی در مورد این خبر که روایت شده جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت : ای محمد خداوند بزرگ بر تو سلام رسانده و گوید : از ابوبکر بپرس آیا از من ناراضی است به درستی که من از او خشنودم.
امام فرمود : من منکر فضل ابوبکر نیستم اما راوی این روایت باید روایت دیگری که پیامبر در حج الوداع فرمود را دیده باشد که فرمود : دروغگویان بر من بسیار است و بعد از من بیشتر می‌شود، پس هر که بر من عمدا دروغ ببندد جایگاهش در آتش است، هرگاه روایتی بر شما وارد شد آن را بر کتاب خدا و سنتم عرضه دارید، و آنچه موافق کتاب خدا و سنتم بود را پذیرفته و آنچه مخالف آنها بود را رد نمائید، و این حدیث موافق کتاب خدا نیست، خداوند می‌فرماید : «و ما انسان را خلق کردیم و به وسوسه‌های نفسانی‌اش آگاهیم و ما به او از رگ گردن نزدیکتریم»، چگونه بر خداوند خشنودی ابوبکر از غضب او مخفی مانده تا از اسرار پوشیده سؤال کند و این در عقول محال و غیر ممکن است.
آنگاه یحیی بن اکثم گفت : روایت شده، مثال ابوبکر و عمر در زمین همانند جبرئیل و میکائیل در آسمان است.
امام فرمود : در این روایت نیز باید دقت کرد، زیرا جبرئیل و میکائیل دو فرشته‌ی مقرب الهی هستند که هرگز نافرمانی او را نکرده‌اند و از فرمانبرداری او لحظه‌ای دست نکشیده‌اند، اما این دو مشرک بودند و بعد مسلمان گردیدند، و بیشتر ایام عمرشان را در حال شرک به خدا بسر برده‌اند، و شباهت این دو به یکدیگر محال است.
یحیی گفت : همچنین روایت شده که آنان دو پیران اهل بهشتند در این زمینه چه می‌گویی؟
امام فرمود : این روایت نیز محال می‌باشد، زیرا تمامی اهل بهشت جوانند و در میانشان پیرمردی نیست، و این خبر را بنی‌امیه جعل کرده‌اند تا در مقابل روایتی قرار گیرد که پیامبر در مورد امام حسن و امام حسین علیهماالسلام فرموده که آنان دو سرور جوانان اهل بهشتند.
یحیی بن اکثم گفت : و روایت شده که عمر بن خطاب نور دهنده‌ی اهل بهشت است.
امام فرمود : این نیز محال است، زیرا در بهشت فرشتگان مقرب الهی و آدم و محمد و تمامی پیامبران و مرسلین حضور دارند با آنان بهشت روشن نمی‌گردد بلکه با نور عمر روشن می‌شود!
یحیی گفت : همچنین روایت شده که آرامش بر زبان عمر جاری می‌گردد.
امام فرمود : من منکر فضائل عمر نیستم، اما ابوبکر از عمر برتر است و او بالای منبر گفت : من شیطانی دارم که بر من عارض می‌شود و هرگاه از راه خارج گردیدم مرا به راه آورید.
یحیی گفت : از پیامبر روایت شده که فرمود : اگر من برانگیخته نمی‌شدم عمر به نبوت برانگیخته می‌شد.
امام فرمود : کتاب خداوند از این حدیث راستگوتر است، خداوند در کتابش گوید : «و هنگامی که از پیامبران و از تو و از نوح میثاق و تعهد گرفتم»، خداوند پیمان پیامبران را گرفته است پس چگونه ممکن است که پیمانش را تغییر دهد در حالیکه پیامبران یک لحظه به خدا شرک نورزیدند پس چگونه کسی که مشرک بوده به نبوت برگزیده شود، و حال آنکه اکثر دوران زندگی او در حال شرک بسر می‌برد، و پیامبر فرموده : من آنگاه که آدم بین روح و جسد بود پیامبر گردیدم.
یحیی گفت : از پیامبر روایت شده : وحی از من بازداشته نشد مگر اینکه گمان کردم بر خاندان خطاب فرستاده شده است.
امام فرمود : این نیز محال است، زیرا پیامبر جائز نیست که در سنت خود تردید نماید، خداوند می‌فرماید : «خداوند از میان فرشتگان و مردم رسولانی را انتخاب کرد»، چگونه ممکن است که نبوت از کسی که خداوند او را برگزیده به کسی که نسبت به خدا مشرک بوده است منتقل گردد.
یحیی گفت : از پیامبر - که درود خدا بر او و بر خاندانش باد - روایت شده که فرمودند : اگر عذاب نازل می‌شد جز عمر کسی از آن نجات نمی‌یافت.
امام فرمود : این نیز محال است، خداوند بزرگ می‌فرماید : «خداوند تا آنگاه که تو در میان آنان هستی ایشان را عذاب نمی‌کند، و خداوند آنان را عذاب نمی‌کند در حالیکه آنان طلب آمرزش می‌کنند»، و خداوند بزرگ خبر داد تا زمانیکه پیامبر در میان مردم است و تا زمانیکه از خداوند طلب آمرزش می‌خواهند کسی را عذاب نمی‌کند.
مناظرته فی بعض الروایات المجعولة
روی ان المأمون بعد ما زوج ابنته ام‌الفضل اباجعفر علیه‌السلام کان فی مجلس و عنده ابوجعفر علیه‌السلام و یحیی بن اکثم و جماعة کثیرة.
فقال له یحیی بن اکثم : ما تقول یابن رسول الله صلی الله علیه و اله فی الخبر الذی روی انه انزل جبرئیل علیه‌السلام علی رسول الله صلی الله علیه و اله و قال : یا محمد ان الله عزوجل یقرئک السلام و یقول لک : سل ابابکر هل هو عنی راض.
فقال ابوجعفر : لست بمنکر فضل ابی‌بکر و لکن یجب علی صاحب هذا الخبر ان یأخذ مثال الخبر الذی قاله رسول الله صلی الله علیه و اله فی حجة الوداع : قد کثرت علی الکذابة و ستکثر بعدی، فمن کذب علی معتمدا فلیتبوأ مقعده من النار، فاذا اتاکم الحدیث عنی فاعرضوه علی کتاب الله و سنتی، فما وافق کتاب الله و سنتی فخذوه به، و ما خالف کتاب الله و سنتی فلا تأخذوا به، و لیس یوافق هذا الخبر کتاب الله، قال الله تعالی : «و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من حبل الورید» [1] ، فالله عزوجل خفی علیه رضا ابی‌بکر من سخطه حتی سأل من مکنون سره، هذا مستحیل فی العقول.
ثم قال یحیی بن اکثم : و قد روی ان مثل ابی‌بکر و عمر فی الارض کمثل جبرئیل و میکائیل فی السماء.
فقال علیه‌السلام : و هذا ایضا یجب ان ینظر فیه، لان جبرئیل و میکائیل ملکان لله مقربان لم یعصیا قط، و لم یفارقا طاعته لحظة واحدة، و هما قد اشرکا بالله عزوجل و ان اسلما بعد الشرک، و کان اکثر ایامهما فی الشرک بالله، فمحال ان یشبههما.
قال یحیی : و قد روی ایضا انهما سیدا کهول اهل الجنة، فما تقول فیه؟
فقال علیه‌السلام : و هذا الخبر محال ایضا، لان اهل الجنة کلهم یکونون شبابا، و لا یکون فیهم کهل، و هذا الخبر وضعه بنو امیة لمضادة الخبر الذی قاله رسول الله صلی الله علیه و اله فی الحسن و الحسین بانهما سیدا شباب اهل الجنة.
فقال یحیی بن اکثم : و روی ان عمر بن الخطاب سراج اهل الجنة.
فقال علیه‌السلام : و هذا ایضا محال، لان فی الجنة ملائکة الله المقربین و آدم و محمدا و جمیع الانبیاء و المرسلین، لا تضی‌ء بانوارهم حتی تضی‌ء بنور عمر.
فقال یحیی : و قد روی ان السکینة تنطق علی لسان عمر.
فقال علیه‌السلام : لست بمنکر فضائل عمر، ولکن ابابکر افضل من عمر، فقال علی رأس المنبر : ان شیطانا یعترینی، فاذا ملت فسددونی.
فقال یحیی : قد روی ان النبی صلی الله علیه و اله قال : لو لم ابعث لبعث عمر.
فقال علیه‌السلام : کتاب الله اصدق من هذا الحدیث، یقول الله فی کتابه : «و اذ اخذنا من النبیین میثاقهم و منک و من نوح» [2] ، فقد اخذ الله میثاق النبیین فکیف یمکن ان یبدل میثاقه، و کان الانبیاء علیهم‌السلام لم یشرکوا طرفة عین فکیف یبعث بالنبوة من اشرک، و کان اکثر ایامه مع الشرک بالله، و قال رسول الله صلی الله علیه و اله : نبئت و آدم بین الروح و الجسد.
فقال یحیی بن اکثم : و قد روی ان النبی صلی الله علیه و اله قال : ما احتبس الوحی عنی قط الا ظننته قد نزل علی آل الخطاب.
فقال علیه‌السلام : و هذا محال ایضا، لانه یجوز ان یشک النبی صلی الله علیه و اله فی نبوته، قال الله تعالی : «الله یصطفی من الملائکة رسلا و من الناس» [3] ، فکیف یمکن ان تنتقل النبوة ممن اصطفاه الله تعالی الی من اشرک به.
قال یحیی بن اکثم : روی ان النبی صلی الله علیه و اله قال : لو نزل العذاب لما نجا منه الا عمر.
فقال علیه‌السلام : و هذا محال ایضا، ان الله تعالی یقول : «و ما کان الله لیعذبهم و انت فیهم و ما کان الله معذبهم و هم یستغفرون» [4] ، فاخبر سبحانه ان لا یعذب احدا مادام فیهم رسول الله صلی الله علیه و اله و ما داموا یستغفرون الله تعالی.

[~hr~]پی نوشت ها:
(1) ق : 16.
(2) الاحزاب : 7.
(3) حج : 75.
(4) انفال : 33.
منبع: صحیفه امام جواد؛ جواد قیومی اصفهانی؛ دفتر انتشارات اسلامی چاپ اول 1381.

نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 600
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست