نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 961
یادآوری لعنتهای پیامبر به ابوسفیان
مرحوم طبرسی قدس سره در احتجاج ضمن نقل یکی از احتجاجهای طولانی امام
حسن علیهالسلام با معاویه و پیروان و یاران او نقل میکند که امام حسن
علیهالسلام به معاویه و حاضران فرمود: قال علیهالسلام: أنشدکم
بالله هل تعلمون أن ما أقول حقا انک یا معاویة کنت تسوق بأبیک علی جمل أحمر
و یقوده أخوک هذا القاعد؟، و هذا یوم الأحزاب فلعن رسول الله صلی الله
علیه و آله و سلم القائد و الراکب و السائق، فکان أبوک الراکب، و أنت یا
أزرق السائق، و أخوک هذا القاعد القائد؟ ثم أنشدکم بالله هل تعلمون أن رسول
الله صلی الله علیه و آله و سلم لعن أباسفیان فی سبعة مواطن؟. اولهن:
حین خرج من مکة الی المدینة و أبوسفیان جاء من الشام، فوقع فیه أبوسفیان
فسبه و أوعده و هم أن یبطش به ثم صرفه الله عزوجل عنه. و الثانیة: یوم العیر حیث طردها أبوسفیان لیحرزها من رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم. والثالثة:
یوم أحد یوم قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم «الله مولانا و لا
مولی لکم» و قال أبوسفیان: «لنا العزی و لا عزی لکم»، فلعنه الله و ملائکته
و رسله و المؤمنون أجمعون. و الرابعة: یوم حنین یوم جاء أبوسفیان بجمع
من قریش و هوازن و جاء عیینة بغطفان و الیهود، فردهم الله بغیظهم لم
ینالوا خیرا، هذا قول الله عزوجل أنزله فی سورتین فی کلتیهما یسمی أباسفیان
و أصحابه کفارا و أنت یا معاویة یومئذ مشرک علی رأی أبیک بمکة و علی یومئذ
مع رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و علی رأیه و دینه. و
الخامسة: قول الله عزوجل «و الهدی معکوفا أن یبلغ محله» وصددت أنت و أبوک و
مشرکوا قریش رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فلعنه الله لعنة شملته و
ذریته الی یوم القیامة. و السادسة: یوم الأحزاب، یوم جاء أبوسفیان
بجمع قریش، و جاء عیینة بن حصین بن بدر بغطفان فلعن رسول الله صلی الله
علیه و آله و سلم القادة و الأتباع و الساقة الی یوم القیامة. فقیل: یا رسول الله! اما فی الأتباع مؤمن؟. قال: لا تصیب اللعنة مؤمنا من الأتباع و أما القادة فلیس فیهم مؤمن، و لا مجیب و لا ناج. و
السابعة: یوم الثنیة، یوم شد علی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم
اثنا عشر رجلا، سبعة منهم من بنیأمیة، و خمسة من سایر قریش فلعن الله
تبارک و تعالی و رسوله صلی الله علیه و آله و سلم من حل الثنیة غیر النبی
صلی الله علیه و آله و سلم و سائقه و قائده [1] . امام حسن علیهالسلام فرمود: (شما
را به خدا سوگند میدهم آیا میدانید که آن چه میگویم حق است تو ای
معاویه، شتر سرخمویی را که پدرت بر آن سوار بود میراندی و این برادرت که
نشسته است، آن را میکشید و این موضوع در روز احزاب بود، که پیامبر افسار
به دست و راننده و سوار را لعنت کرد که پدرت سوار بود و تو ای چشم دریده
میراندی و برادرت، همین که نشسته است، افسار میکشید؟ دوباره شما را به خداوند سوگند میدهم که آیا میدانید رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ابوسفیان را در هفت جا لعنت کرده است: اول:
زمانی بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از مکه به سوی مدینه خارج
شد و ابوسفیان از شام آمد و ابوسفیان با او روبهرو شد و او را دشنام داده و
تهدید کرد و اراده کرد تا به وی حمله کند، ولی خداوند پیامبر صلی الله
علیه و آله و سلم را از شر ابوسفیان بازداشت. دوم: روز کاروان بود که ابوسفیان آن را تاراند تا از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در امان دارد. سوم:
روز احد بود، روزی که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: خدا
سالار ماست و شما را سالاری نیست. و ابوسفیان گفت: عزی از آن ماست و شما را
عزا نباشد. که خداوند و ملائکهی او و پیامبران و همهی مؤمنان لعنتش
کردند. چهارم: روز حنین، روزی که ابوسفیان همراه جمعی از قریش و هوازن و
عیینه و یهود در غطفان آمد. و خداوند آنها را عصبانی بازگردانده و به سودی
دست نیافتند. این سخن خداوند است که طی دو سوره آورده و در هر دو سوره،
آنها «ابوسفیان و اصحاب او» را کفار مینامد و اما تو ای معاویه در مکه،
مشرک و همفکر پدرت بودی و پدرم علی در آن روزگار با رسول الله صلی الله
علیه و آله و سلم و به رأی و آیین وی بود. پنجم: سخن خدای بزرگ «آنها
کسانی هستند که شما را از «زیارت» مسجدالحرام و رسیدن قربانیهایتان به
قربانگاه بازداشتند.» و آنها که از پیامبر ممانعت کردند، تو بودی و پدرت و
مشرکان قریش بودند که خداوند او را لعنتی کرد که تمام ذریهی او را تا روز قیامت شامل شد. ششم:
روز احزاب روزی که ابوسفیان با جمع قریش آمد و عیینة بن حصین بن بدر در
غطفان آمد و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رهبران، پیروان و ذریهی او
را تا روز قیامت لعنت کرد. گفته شد که ای رسول خدا آیا در ذریهی او مؤمنی
نیست؟. فرمود: لعنت به مؤمن از ذریهی او نرسد، ولی در رهبران نه در میان
آنان مؤمنی هست نه پذیرندهای و نه رستگار شوندهای. هفتم: روز ثنیه
[2] ، روزی که دوازده مرد راه بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بستند،
هفت نفر از آنان از بنیامیه بودند و پنج نفر از دیگر قریشیان. پس خدای
تبارک و تعالی و رسول او، غیر از رسول خدا و ساربان شتر پیامبر؛ هر کس که
در ثنیه «محلی از کوه» بود را لعنت کرده است.)
[~hr~]پی نوشت ها: (1) احتجاج، ج 2، ص 29 الی ص 31. (2)
مرحوم طبرسی قدس سره در احتجاج در ذیل همین روایت آورده است: ثنیه در کوه
همانند عقبه است و برخی گفتهاند: ثنیه یعنی راه شیب دار و برخی نیز از آن
بالاترین قسمت مسیر سیل تعبیر به ثنیه میکنند.
نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 961