نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 912
واپسین لحظه غروب خورشید
در آخرین لحظات زندگی شریف امام مجتبی علیهالسلام، برادر بزرگوارش حضرت
سیدالشهداء علیهالسلام که در کنارش بود فرمود: ای برادر جان؛ میخواهم
حال تو را در وقت احتضار بدانم. امام حسن علیهالسلام فرمود: از رسول
خدا شنیدم که میفرمود: تا زمانی که روح در بدن ما میباشد عقل از ما جدا
نمیشود. - سکرات مرگ در ما اثر ندارد - پس دست خود را به دستم بده تا
زمانی که فرشته مرگ را مشاهده کردم دست تو را میفشارم، حضرت سیدالشهداء
علیهالسلام دست خود را دست ایشان نهاد. بعد از اندک زمانی امام حسن
علیهالسلام دست برادر را فشار داد. امام حسین علیهالسلام که گوش خود
را نزدیک دهانش برده بود شنید که میفرماید: آن فرشته به من میگوید بشارت
باد تو را که حق تعالی از تو راضی است و جد بزرگوارت شفیع روز جزا میباشد
[1] . زهر جفا نمود تو را آب خوشگوار از بس که تلخ کامی و بیتاب و پر تبی از ساغر ازل نگرفته است تا ابد چون ساغر تو هیچ ولی مقربی آری بلا به مرتبهی قرب اولیاست واندر بساط قرب نبود از تو اقربی گردون شود نگون و رخ مهر و مه سیاه کافتاده در لحد، چو تو تابنده کوکبی نشنیدم نشانی تیر ستم شود جز نعش نازنین تو در هیچ مذهبی [2] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) فضائل امام حسن مجتبی علیهالسلام: 281. (2) دیوان مرحوم کمپانی: 126.
نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 912