responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 783

مردی که زن شد

روزی معاویه بالای منبر بود، در حالی که امام حسن علیه‌السلام در میان جمعیت حاضر در مسجد نشسته بود. معاوه برای مفتضح کردن امام، صدا زد: «ای حسن بن علی! بالای منبر بیا و چند کلمه سخن بگو.»
حضرت بلافاصله برخاستند و بر عرشه‌ی منبر تکیه زدند، بعد از حمد و ثنای الهی و درود بر حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
«ایها الناس، اگر طلب کنید در میان جابلقا و جابرسا، از مشرق و مغرب عالم، مردی را که جدش رسول خدا و پدرش علی مرتضی و مادرش صدیقه‌ی کبری باشد نخواهید یافت غیر از من و برادرم حسین. فرزندی پیغمبر منحصر به ماست و خداوند متعال شما را به محمد که جد ماست هدایت کرد ولی شما دست از اهل بیت او برداشتید و ما را وا گذاشتید و حق ما را به این یاغی طاغی دادید (و اشاره به معاویه کرد.)
آنگاه فرمود:
«ایها الناس! انا ابن رسول الله، انا ابن سراج المنیر، انا ابن امیرالمؤمنین، انا المدفوع عن حقی، انا المستجاب الدعوة، لو دعوت الله لجعل العراق شاما و الشام عراقا و جعل المرئة رجلا و الرجل امرءة.»
یعنی: «ای مردم! من فرزند رسول خدا، آن چراغ هدایت می‌باشم، من فرزند امیرمؤمنان علی هستم. خلافت که حق من بود غصب شده در حالی که من مستجاب الدعوه هستم و اگر بخواهم از خداوند که شام را عراق و عراق را شام کند، فورا به انجام می‌رساند و اگر بخواهم زن را مرد و مرد را به زن تبدیل می‌کنم.»
یکی از حامیان معاویه به عنوان خودشیرینی و خودنمایی در نزد معاویه، و به طمع جایزه‌ی او از میان جمع برخاست و فریاد زد:
«ای حسن بن علی! این چه سخنانی است که می‌گویی! چرا هر چه بر زبانت می‌آید می‌گویی، فقط خداوند است که می‌تواند مرد را به زن تبدیل کند و یا زن را به مرد.»
حضرت علیه‌السلام که از طعنه‌ی مرد شامی ناراحت شده بود نگاه تندی با گوشه‌ی چشم به او کرد و فرمود:
«آیا حیا نمی‌کنی ای بی‌شرم بی‌حیا که در جایگاه مردان و میان نامحرمان نشسته‌ای.»
مرد شامی همین که متوجه خود شد، دید که ریش و سبیل‌هایش ریخته و پستان‌های آویخته برآورده و خلقتش تغییر کرده و آلت رجولیت او رفته و صاحب آلت زنانه شده است.
پس مردم از اطراف به او نگاه کردند و شروع به خندیدن و استهزاء او نمودند. و آن بدبخت اقبال برگشته، عبا را بر سر کشید و دوان دوان از مسجد خارج شد.
حضرت علیه‌السلام فرمودند:
«اکنون این مرد نگون بخت به خانه می‌رود و زنش را مرد می‌یابد، که با او هم بستر می‌شود، و عاقبت صاحب فرزندی می‌شود که خنثی است!» (یعنی معلوم نیست که دختر است یا پسر.)[1] .

[~hr~]پی نوشت ها:
(1) جامع النورین، سبزواری، ص 38.

نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 783
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست