responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 765

مناظره با مروان بن حکم

امام بر معاویه داخل شد، هنگامی که آن حضرت را دید برخاست و احترام بسیار به ایشان گذاشت، این امر بر مروان سخت آمد و کلامی در بدی ایشان بیان کرد، امام فرمود:
وای بر تو ای مروان، تو همیشه در میدانهای جنگ و به هنگام رویارویی با دشمن ریسمان خواری و ننگ به گردن داشتی، زنان بر تو بگریند، این مائیم که برهانهای روشن را به همراه داریم، و اگر سپاسگزار باشید ما بر شما هدایت را باریدیم، ما شما را به نجات می خوانیم و شما ما را به آتش دعوت می کنید، و چقدر این دو مقام از یکدیگر دور است.
تو به بنی امیه افتخار می کنی و می پنداری که آنان در جنگ پایدارند و همچون شیر دلاور، مادرت به عزایت بنشیند مگر نمی دانی که خاندان عبدالمطلب پهلوانان بزرگوار و یاران و نگهبان و بزرگمردانند.
بخدا قسم که تو آنان و هر کس که از این خاندان است را دیده ای که هرگز سختی ها و خطرها به هراسشان نینداخته و از میدان دلیران نگریخته اند، و آنان همچون شیران خشمگین و حمله ورند، و این تو بودی که از میدانشان گریختی و تو را به اسارت گرفتند، و به همراه خویشانت به خواری و ننگ افتادی.
گمان می بری که می توانی خون مرا بریزی، اگر خیلی دلاوری چرا نتوانستی خون آن کس که بر عثمان حمله برد را بریزی، که عثمان را همچون شتری سر برید، و تو در آن وقت همچون گوسفندان صیحه می زدی و مثل زنان فرومایه آه و ناله سر می دادی، چرا از او دفاع نکردی و تیری به جانب قاتلش پرتاب ننمودی، بلکه بندهای بدنت می لرزید و چشمانت را از شدت وحشت فرو می بستی و از ترس جانت از من پناه می خواستی، چون بنده ای که به دامان آقایش درآویزد، و من ترا از مرگ رهانیدم، و اکنون معاویه را به قتل من برمی انگیزی، و اگر آن روز معاویه با تو بود او هم با عثمان کشته می شد، حال هم تو و معاویه کمتر و ناتوان تر از آنید که بتوانید به من گستاخی کنید.
و اکنون گمان می بری که من بر بردباری معاویه زنده مانده ام، به خدا قسم که معاویه خودش را بهتر از هرکس می شناسد، و از اینکه حکومت را به او واگذار کرده ایم سپاسگزارتر است، و اکنون وجود تو همچون خاری در چشمش خلیده که نمی تواند دیده بر هم نهد، و اگر بخواهم می توانم سپاهی بر اهل شام برانگیزم که جهان بر او تنگ شود و از حمله سواران به ستوه آید، و در آن وقت فرار کردن و نیرنگ و پرگوئی ترا سودی نخواهد بخشید.
و ما کسی نیستیم که پدران بزرگوار و فرزندان نیکوکارمان ناشناخته باشند، حال اگر راست می گویی آزادی.
معاویه به مروان فریاد زد و گفت: من گفتم که به این مرد گستاخی نکن و تو نپذیرفتی و به چنین خواری و تحقیری گرفتار شدی، آخر تو مانند او نیستی، و پدرت به مقام پدر او نمی رسد، تو پسر مردی رانده شده و دور افتاده ای، اما پدر او پیامبر بزرگوار خداست، و چه بسا کسانی که با پای خود به قبرستان رفته و گور خود را می کنند.
مناظرته مع مروان بن حکم
دخل الامام علیه السلام علی معاویة، فلما راه علیه السلام قال الیه و احتفی به، فساء ذلک مروان و ذکر کلاما فی تنقیصه، فقال علیه السلام:
ویحک یا مروان، لقد تقلدت مقالید العار، فی الحروب عند مشاهدتها، و المخاذلة عند مخالطتها، نحن هبلتک الهوابل، لنا الحجج البوالغ، و لنا ان شکرتم علیکم النعم السوابغ، ندعوکم الی النجاة و تدعوننا الی النار، فشتان ما بین المنزلتین.
تفخر ببنی امیة، و تزعم انهم صبر فی الحروب، اسد عند اللقاء، ثکلتک امک، اولئک البهالیل السادة و الحماة الذادة و الکرام القادة، بنو عبدالمطلب.
اما والله لقد رأیتهم و جمیع من فی هذا البیت ما هالتهم الاهوال و لم یحیدوا عن الابطال، کاللیوث الضاریة الباسلة الحنقة، فعندها ولیت هاربا و اخذت اسیرا، فقلدت قومک العار، لانک فی الحروب خوار.
ایراق دمی، زعمت افلا ارقت دم من وثب علی عثمان فی الدار، فذبحه کما یذبح الجمل، و انت تثغو ثغاء النعجة، و تنادی بالویل و الثبور، کالامة اللکعاء، الا دفعت عنه بید او ناضلت عنه بسهم، لقد ارتعدت فرائصک و غشی بصرک، فاستغثت بی کما یستغیث العبد بربه، فانجیتک من القتل و منعتک منه، ثم تحث معاویة علی قتلی، و لو رام ذلک معک لذبح کما ذبح ابن عفان، انت معه اقصر یدا، و اضیق باعا، و اجبن قلبا من ان تجسر علی ذلک.
ثم تزعم انی ابتلیت بحکم معاویة، اما والله لهو اعرف بشأنه، و اشکر لما ولیناه هذا الامر، فمتی بدا له فلا یغضین جفنة علی القذی معک، فوالله لاعقبن اهل الشام بجیش یضیق عنه فضاؤها و یستأصل فرسانها، ثم لا ینفعک عند ذلک الهرب والروغان، و لا یرد عنک الطلب تدریجک الکلام.
فنحن ممن لا یجهل، اباؤنا القدماء الاکابر، و فروعنا السادة الاخیار، انطق ان کنت صادقا.
و صاح معاویة بمروان: قد کنت نهیتک عن هذا الرجل، و انت تأبی الا انهماکا فیما لا یعنیک، اربع علی نفسک، فلیس ابوک کابیه و لا انت مثله، انت ابن الطرید الشرید، و هو ابن رسول الله صلی الله علیه و آله الکریم، ولکن رب باحث عن حتفه و حافر عن مدیته.

نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 765
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست