responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 72

اندرزهای امام حسن

حرانی نقل کرده است:
امام حسن علیه‌السلام فرمود:[بندگان خدا!] بدانید که خدا شما را بیهوده نیافرید، و خودسر رها نکرد، اجل‌های شما را نوشت. و روزی‌ها را میان شما تقسیم کرد تا هر خردمندی منزلت خود را بشناسد و بداند که آنچه برایش مقدر است، به آن می‌رسد و آنچه برایش مقدر نیست، نمی‌رسد. خداوند رزق و روزی دنیای شما را به عهده گرفت، و شما را برای عبادت خود فراغت داد، و شما را بر سپاس خود ترغیب کرد، و یاد خود را بر شما واجب کرد، و به تقوا سفارش نمود، و آن را نهایت خشنودی خود قرار داد که «تقوا» در هر توبه، و سرآمد هر حکمت، و شرف هر کاری است، [و] به سبب تقوا، پارسایان، رستگار شدند. خداوند متعال فرمود:«به راستی که پارسایان را، رستگاری است» [1] ، و فرمود:«و خدا کسانی را که پارسایی پیشه کنند، به [پاس] کارهایی که مایه‌ی رستگاری‌شان شد، نجات می‌دهد، بدی [و عذاب] به آنان نمی‌رسد، و غمگین نخواهند شد» [2] پس ای بندگان خدا! از خدا پروا کنید، و بدانید که هر که از خدا پروا کند، خدا راهی برای بیرون شدن از فتنه‌ها به رویش بگشاید، و در کارش، درستی بخشد، و هدایتش را فراهم کند، و حجت و دستاویزش را پیروز سازد، و روسفیدش کند، و خواسته‌اش را عطا کند، [و] با افرادی که خدا نعمت به آنان داده است، یعنی پیامبران و راستی پیشگان و گواهان و شایستگان [همنشین سازد]، و اینان چه خوش رفیقانی‌اند! [3] .
و حرانی می‌گوید:
کسی از امام حسن علیه‌السلام خواست که اندرزش دهد، فرمود:مبادا مرا بستایی که من از تو به خود داناترم؛ یا مرا تکذیب کنی که تکذیب شده، رأیی ندارد؛ یا نزد من از کسی غیبت کنی. او عرض کرد:آیا بروم؟ فرمود:آری، اگر خواهی [برو].
و فرمود:هر که خواهان عبادت است، دل را برای آن زلال کند. چون نافله‌ها به واجب‌ها زیان رساند، رهایشان کنید. یقین، پناهگاه سلامت است. هر که دوری سفر را یاد آورد، خود را آماده کند. و عاقل، به خیرخواه خود خیانت نکند. میان شما و [تأثیر] موعظه، حجاب عزت [و کبر] آویخته است. دانش، عذر دانش‌آموزان را برطرف می‌سازد. هر اجل رسیده‌ای، مهلت می‌خواهد و هر فرصت داده شده‌ای، امروز و فردا می‌کند.
و فرمود:بندگان خدا! از خدا بترسید و پیش از فرارسیدن پیری، در طلب کمال بکوشید، و پیش از کیفرهای پاره پاره کن و [مرگ] ویرانگر لذت‌ها، به عمل نیک بشتابید که نعمت‌های دنیا پایدار، و گرفتاری‌هایش امان‌بخش نیست. و از بدی‌هایش نتوان سپر گرفت، غروری فریبنده، و تکیه‌گاهی خمیده است. پس ای بندگان خدا! از این عبرت‌ها پند گیرید، و از آثار [پیشینیان] عبرت گیرید، و با نعمت‌های خداوندی خود را [از گناهان] بازدارید، و از اندرزها سود برید، که خدا پناه و یاوری کافی است. و قرآن، حجت و طرف محاسبه‌ای تمام است، و بهشت برای ثواب، و دوزخ برای کیفر و پایانی غم‌انگیز بس است. [4] .
و نیز نقل کرده که فرمود:
ای مردم! هر که به درگاه خدا اخلاص ورزد و سخن او را راهنمای خود کند، به استوارترین مقصد راه یابد، و خدا توفیق رشدش دهد و به بهترین‌ها ارشادش فرماید که پناهنده‌ی خدا، در امان و محفوظ است، و دشمن او، بیمناک و بی‌پناه. پس با ذکر فراوان، خود را از [کیفر] خدا بازدارید، و با پارسایی از خدا بترسید، و با فرمانبری به خدا تقرب جویید که او [به بندگان خود] نزدیک و پاسخ‌گو است. خداوند متعال فرمود:«هر گاه بندگان من، از تو درباره‌ی من بپرسند [به آنان بگو:] من نزدیکم، و دعای دعا کننده را چون مرا بخواند، اجابت می‌کنم. پس باید فرمان مرا برند و به من ایمان آرند، باشد که راه یابند» [5] پس فرمان خدا را ببرید و به او ایمان بیاورید؛ زیرا سزاوار نیست که کسی را که عظمت خدا را دریابد، بزرگی کند؛ زیرا بلندی منزلت آنان که عظمت خدا را دریابند، به تواضع است، و عزت آنانی که بدانند جلال خدا چیست، به افتادگی است، و سلامت آنانی که قدرت خدا را دریابند، به این است که از او فرمان برند و پس از معرفت، خود را ناشناخته ننمایند و پس از هدایت، گمراه نشوند.
یقین داشته باشید تا ویژگی هدایت را نشناسید، تقوا را نخواهید شناخت، و تا آنانی را که قرآن را پشت سر انداختند، نشناسید، به پیمان قرآن نتوانید درآویخت، و تا تحریف کنندگان قرآن را نشناسید، آن را چنان که حق تلاوتش باشد، نخواهید خواند. پس چون این‌ها را شناختید، بدعت‌ها و پیرایه‌ها را نیز خواهید شناخت، و افتراهای بر خدا، و تحریف [معنوی سخنان او را] می‌بینید، و نیز پی می‌برید آن که سقوط کرد، چگونه [و چرا] سقوط کرد.
و [ای بندگان خدا!] نادانان، شما را به نادانی نکشانند، و این [قرآن‌شناسی و حق‌شناسی] را از اهلش (خاندان عصمت و طهارت علیهم‌السلام) بجویید که شما را از نادانی دشمنانشان آگاه می‌کند، و حکمت گفتار آنان از [رمز] سکوتشان، و ظاهرشان از باطنشان خبر می‌دهد. با حق مخالفت نکنند و در آن اختلاف ندارند، و سنت خدا برای آنان در پیشینیان اجرا شده، و حکم خدا در حق آنان گذشته است. به راستی که در این، تذکری است برای بیداردلان، و آن را برای فهم و درایت بشنوید نه برای نقل در روایت، که راویان کتاب فراوانند و فهم‌کنان آن اندک، و از خدا کمک خواهیم. [6] .
اربلی می‌گوید:حسن بن علی علیه‌السلام فرمود:
هر که عقل ندارد، ادب ندارد و هر که همت ندارد، جوانمردی ندارد و هر که دین ندارد، حیا ندارد و سرآمد خرد، خوشرفتاری با مردم است و هر دو سرا با عقل به دست می‌آید و هر که بی‌بهره از عقل باشد، از هر دو سرا بی‌بهره خواهد بود.
و فرمود:دانش خود را به مردم یاد ده، و دانش دیگران را فراگیر که [در آن صورت،] دانش خود را استوار کرده‌ای و آنچه را نمی‌دانستی یاد گرفته‌ای.
و از خاموشی پرسیدند، فرمود:خاموشی، پوشش درماندگی و زینت آبرو است. و شخص ساکت، در آسایش و همنشین او در امنیت است.
و فرمود:هلاکت مردم در سه چیز است:کبر، حرص و حسد. پس کبر، مایه‌ی نابودی دین است و ابلیس به سبب آن از رحمت خداوند دور شد، و حرص، دشمن جان آدمی است و آدم به سبب آن از بهشت بیرون شد، و حسد، پیشاهنگ بدی‌هاست و قابیل به سبب آن هابیل را کشت.
و فرمود:نزد کسی مرو مگر آن که به بخشش او امیدوار باشی، و [یا] از [ستم و] سلطه‌ی او بیمناک باشی، یا از علم او بهره ببری، یا به برکت دعای او امیدوار باشی، یا صله‌ی رحمی را که میان تو و اوست، انجام دهی. [7] .
و اربلی می‌گوید:امام حسن علیه‌السلام فرمود:
چون امیرمؤمنان علیه‌السلام از ضربت ابن‌ملجم در احتضار قرار گرفت، نزد او آمدم و بی‌تابی کردم، فرمود:آیا بی‌تابی؟ عرض کردم:چگونه بی‌تاب نباشم با این که شما را در این حال می‌بینم؟ فرمود:«چرا چهار خصلت را به تو نیاموزم که اگر آن‌ها را رعایت کنی، رستگار شوی، وگرنه هر دو جهان را از دست دهی؛ فرزندم! هیچ دارایی بالاتر از عقل نیست، و هیچ نداری همچون نادانی نیست، و هیچ تنهایی سخت‌تر از خودشگفتی نیست، و هیچ شادی لذت بخش‌تر از خوش‌اخلاقی نیست». و من این [سخنان] را از امام حسن علیه‌السلام که از پدر خود [امیرمؤمنان علیه‌السلام] نقل می‌کرد، شنیدم و تو اگر خواستی آن را ضمن مناقب او با پدر بزرگوارش بیاور. [8] .
و نیز اربلی می‌گوید:امام حسن علیه‌السلام فرمود:
هیچ ظالمی را ندیدم که بیش‌تر از حسود، به مظلوم شبیه باشد.
و فرمود:آنچه را که از دنیا طلب کرده‌ای و به آن نرسیده‌ای، همچون چیزی که به ذهن خود نگذرانده‌ای، قرار ده. و بدان که جوانمردی قناعت و خشنودی [به آنچه داری]، بیش‌تر از جوانمردی بخشش است، و تمام کردن نیکویی بهتر از آغاز آن است.
و از عاق پدر و مادر شدن پرسیدند، فرمود:این که ایشان را [از احسان خود] بی‌بهره کنی و از ایشان دوری گزینی. [9] .
مجلسی رحمه الله نقل کرده است:[امام حسن علیه‌السلام] فرمود:
عقل [رحمانی]، نگه‌داری دل توست آن [ایمان و پیمانی] را که به او سپرده‌ای و دوراندیشی، پاییدن فرصت [کارهای نیک] است، و شتاب به آنچه در [حوزه‌ی] توانت قرار گیرد، و بزرگی، تحمل زیان‌ها [و گرفتاری‌های در راه خدا] و ساختن [فضیلت‌ها و] کرامت‌هاست، و بزرگواری [و آقایی]، برآوردن [نیاز] نیازمند و دادن بخشش‌هاست، و نازک بین، در جست‌وجوی اندک‌ها بودن و [خود را] از بی‌ارزش‌ها بازداشتن است، و تکلف، چسبیدن به کسی است که با تو هماهنگ و نگریستن به چیزی است که به تو مربوط نیست. و نادانی، پیش از دست‌یابی به لحظه‌ی مناسب کاری، با شتاب به آن پرداختن، و خودداری از پاسخ [به پیامدهای آن] است، و خاموشی در بسیاری جاها، خوب یاوری است؛ هر چند سخنور باشی.
و فرمود:خدای سبحان در درخواستی را بر کسی نگشود که در اجابت آن را ببندد، و در عملی را بر کسی نگشود که در پذیرش آن را ببندد، و در شکری را بر کسی نگشود که در فزونی آن را ببندد.
و به آن حضرت گفته شد:ای فرزند رسول خدا! چگونه صبح کردی؟ فرمود:صبح کردم در حالی که پروردگاری بالای سر و آتشی پیش رو دارم، و مرگ مرا می‌جوید، در حالی که حساب خداوندی دیده به من دوخته است، و من در گرو عمل خویشم که آنچه دوست دارم، [در اعمال خود] نمی‌یابم و آنچه دوست ندارم، از خود نمی‌رانم، و کارها در اختیار دیگری است، اگر خواهد عذاب کند و اگر خواهد بگذرد. پس چه کسی نیازمندتر از من است؟
و فرمود:کار نیک آن است که پیش از آن، تأخیری نباشد، و پس از آن منتی نیاید. و از بزرگ‌ترین بزرگواری‌ها، بخشش پیش از خواهش است.
و از او درباره‌ی بخل پرسیدند، فرمود:این است که آدمی، انفاق خود را تلف ببیند و خودداری از انفاق را، شرف.
و فرمود:هر کس دارایی خود را بشمرد، بخشش او نابود می‌شود.
و فرمود:هراس از مردم، به اندازه‌ی هوشمندی [ما] از [درون خودخواه] ایشان است.
و فرمود:وعده دادن، بیماری بخشش است، و وفای به آن، درمان اوست.
و فرمود:وفای به عهد، درمان بخشش است.
و فرمود:در کیفر گناه شتاب مکن، و میان گناه و کیفر، راهی برای عذرخواهی قرار ده.
و فرمود:شوخی، شکوه را می‌خورد، و آدم خاموش [و کم‌گو]، شکوه فراوان دارد.
و فرمود:کسی که از او درخواستی دارند آزاد است تا وعده [و نوید] دهد، و [چون وعده داد،] در بند سائل خود است تا وفا کند.
و فرمود:[گرفتاری‌ها و] مصیبت‌ها، کلیدهای پاداش خداوندی‌اند.
و فرمود:نعمت‌ها، بلا [و مایه‌ی آزمون خداوندی] هستند. پس اگر سپاس گفتی، نعمت خواهند بود و اگر ناسپاسی کردی، کیفر خواهند شد.
و فرمود:فرصت‌ها زود از دست می‌روند و دیر برمی‌گردند.
و فرمود:عقیده [کسی] شناخته نشود مگر هنگام خشم [او].
و فرمود:هرکس کوچکی [و خود کم‌بینی] کند، خوار شود، و بهترین بی‌نیازی، قناعت است، و بدترین نیازمندی، افتادگی [برای غیر خدا] است.
و فرمود:تو را از زبانت همین بس که راه هدایت را از راه گمراهی تو آشکار کند. [10] .
ابن‌عساکر با سند خود از مدائنی نقل کرده است:
معاویه به امام حسن بن علی بن ابیطالب علیه‌السلام عرض کرد:ای ابامحمد! جوانمردی چیست؟ فرمود:شناخت آدمی در دینش، و سامان‌بخشی او به زندگی‌اش، و خوش اخلاقی‌اش. عرض کرد:دلاوری چیست؟ فرمود:دفاع از پناهنده‌ی خود، یورش بر سختی‌های جنگ، و بردباری در برابر رویدادهای ناگوار. عرض کرد:بخشش چیست؟ فرمود:کارهای نیک را بی‌چشمداشت انجام دادن، و پیش از درخواست، بخشیدن، و در قحطی‌ها اطعام کردن. [11] .
و نیز ابن‌عساکر با سند خود از عتبی نقل کرده است:
معاویه از حسن بن علی علیه‌السلام درباره‌ی بزرگواری و جوانمردی پرسید، فرمود:اما بزرگواری؛ کار نیکی را به رایگان انجام دادن، و بخشیدن پیش از درخواست. و اطعام کردن در قحطی‌ها است، و اما جوانمردی؛ دین خود را حفظ کردن، و خود را از ناپاکی‌ها برحذر داشتن، و مهمان خود را رسیدگی کردن، و حقوق [خدا و خلق] را پرداختن، و سلام را آشکار کردن است. [12] .
و نیز ابن‌عساکر با سند خود از عیسی بن سلیمان نقل کرده است:
معاویه از حسن بن علی علیه‌السلام درباره‌ی بزرگواری و دلاوری و جوانمردی پرسید، فرمود:بزرگواری؛ کار نیک را بی‌چشمداشت انجام دادن، و بخشش پیش از درخواست، و اطعام کردن در قحطی‌هاست و اما دلاوری؛ حمایت کردن از پناهنده‌ی خود، و بردباری کردن در جاهای ناگوار، و یورش بردن در سختی‌های جنگ است. و اما جوانمردی؛ دین خود را حفظ کردن، و خود را از ناپاکی‌ها برحذر داشتن، و مهمان خود را رسیدگی کردن، و حقوق [خدا و مردم] را پرداختن، و سلام را آشکار کردن است. [13] .
صدوق رحمه الله با سند خود از ابراهیم نقل کرده است:
از امام حسن علیه‌السلام درباره‌ی جوانمردی پرسیدند، فرمود:پاکدامن بودن در دین خود، و خوش تدبیر بودن در رزق و روزی خود، و بردبار بودن در برابر ناملایمات است. [14] .
یعقوبی می‌گوید:
معاویه به امام حسن علیه‌السلام عرض کرد:ای ابامحمد! سه خصلت است که کسی را نیافتم از آن‌ها آگاهم کند. امام حسن علیه‌السلام فرمود:کدامند؟ عرض کرد:جوانمردی، بزرگواری و دلاوری. امام حسن علیه‌السلام فرمود:اما جوانمردی؛ امور دینی خود را سامان دادن، و اموال خود را نیک داشتن، و بخشنده بودن، و سلام را آشکار کردن، و با مردم مهربان بودن است، و اما بزرگواری؛ بخشیدن پیش از درخواست، و کار نیک را رایگان انجام دادن، و اطعام کردن در قحطی‌هاست. و اما دلاوری، از پناهنده‌ی خود حمایت کردن، و دفاع کردن در سختی‌های جنگ، و بردبار بودن در مشکلات [و بحران‌های زندگی] است. [15] .
و نیز می‌گوید:
جابر گفت:از امام حسن علیه‌السلام شنیدم که فرمود:مکارم اخلاق، ده چیز است:راستگو بودن، و دلیر واقعی بودن، و بخشیدن به تقاضا کننده، و خوش‌اخلاق بودن، و کارهای نیک دیگران را جبران کردن، و صله‌ی رحم انجام دادن، و امان دادن به پناهنده، و قدردانی کردن از صاحبان حق، و میهمان نواز بودن، و سرآمد همه‌ی این‌ها باحیا بودن است. [16] .
ابونعیم با سند خود از حارث نقل کرده است:
[امیرمؤمنان] علی علیه‌السلام از فرزند خود، حسن بن علی علیه‌السلام درباره‌ی چند چیز سؤال کرد؛ فرمود:فرزندم! درست کرداری چیست؟ حسن علیه‌السلام عرض کرد؛ پدرجان! درست کرداری، ناپسندها را با پسندیده‌ها برطرف کردن.
فرمود:شرف چیست؟ عرض کرد:با خویشان نزدیکی کردن، و خطاهای ایشان را تحمل کردن، و با برادران [ایمانی] خود هماهنگ بودن، و پناهنده‌های خود را حفظ کردن.
فرمود:جوانمردی چیست؟ عرض کرد:پاکدامنی، و سامان‌بخشی مال [و پیراستن آن از حرام و شبهه].
فرمود:کنسی چیست؟ عرض کرد:اندک‌ها را دیدن، و بی‌ارزش‌ها را [از نیازمند آن] بازداشتن.
فرمود:پستی چیست؟ عرض کرد:خود را نگه داشتن و همسر خود را واگذاشتن.
فرمود:سماحت چیست؟ عرض کرد:از دشوار و آسان، بخشیدن است.
فرمود:بخل چیست؟ عرض کرد:این است که انفاق‌های خود را، از دست رفته بدانی.
فرمود:برادری چیست؟ عرض کرد:یاور هم بودن در سختی و آسانی‌ها.
فرمود:ترس چیست؟ عرض کرد:حمله کردن بر دوست، و از دشمن خودداری کردن.
فرمود:غنیمت چیست؟ عرض کرد:علاقه‌ی به تقوا و بی‌علاقه بودن به دنیا، غنیمتی [بی‌رنج و] گوارا است.
فرمود:حلم چیست؟ عرض کرد:خشم خود را فرو بردن و بر خود مسلط بودن.
فرمود:بی‌نیازی چیست؟ عرض کرد:خشنود بودن آدمی به آنچه خدا برایش مقدر کرده است، هر چند اندک باشد، و حقا که بی‌نیازی، بی‌نیازی دل است.
فرمود:فقر چیست؟ عرض کرد:دل آدمی به هر چیزی آزمند بودن.
فرمود:عزت و نیرومندی چیست؟ عرض کرد:دلاور بودن، و با نیرومندترین مردم هماورد شدن.
فرمود:ذلت چیست؟ عرض کرد:به هنگام راستی‌ها و درستی‌ها، هراسیدن [، و هنگام آسیب‌ها، فغان کردن].
فرمود:ناتوانی در سخن چیست؟ عرض کرد:هنگام سخن گفتن، با ریش بازی کردن، و
آب دهان فراوان [فرو بردن].
فرمود:بی‌باکی چیست؟ عرض کرد:با مثل خود برخورد کردن [و هماورد] شدن.
فرمود:زحمت و دردسر چیست؟ عرض کرد:سخن گفتن درباره‌ی چیزی بی‌فایده.
فرمود:بزرگی [و سرافرازی] چیست؟ عرض کرد:هنگام ضرر و زیان [نیز] ببخشی، و از گناه دیگران درگذری.
فرمود:فهم و دریافت کردن چیست؟ عرض کرد:هر چه به دل بسپاری، نگه دارد.
فرمود:حماقت چیست؟ عرض کرد:با امام خود دشمنی کردن و سخن خود را بر او بلند کردن.
فرمود:نیکی ستایش چیست؟ عرض کرد:[صفات] زیبا را آوردن، و [صفات] زشت را ترک کردن.
فرمود:دوراندیشی چیست؟ عرض کرد:بردباری مدام، و مدارا کردن با حکمرانان.
فرمود:سفاهت چیست؟ عرض کرد:از پی پستی‌ها رفتن و همنشین شدن با گمراهان.
فرمود:غفلت چیست؟ عرض کرد:مسجد را رها کردن و پیروی کردن از فسادآورها.
فرمود:حرمان چیست؟ عرض کرد:بهره‌ی در دسترس را رها کردن.
فرمود:مفسد کیست؟ عرض کرد:کسی که در [تدبیر] مال خود کم عقلی کند، و در [حفظ] ناموس خود سهل‌انگاری نماید. [17] .
حرانی می‌گوید:
درباره‌ی همه‌ی این معانی، سخنانی از سبط اکبر، امام پارسا، ابومحمد حسن بن علی - صلوات الله علیهما و رحمته و برکاته - در پاسخ پرسش‌های امیرمؤمنان علیه‌السلام یا دیگری، نقل شده است [بدین قرار]:
پرسیدند:زهد چیست؟ فرمود:شیفته‌ی تقوا بودن و دل‌کندن از دنیا.
پرسیدند:حلم چیست؟ فرمود:فروبردن خشم و مسلط بودن بر خود.
پرسیدند:درست کرداری چیست؟ فرمود:بدی را با نیکی برطرف کردن.
پرسیدند:شرف چیست؟ فرمود:با خویشان خود نیکی کردن، و خطاهای آنان را تحمل کردن.
پرسیدند:دلاوری چیست؟ فرمود:دفاع از پناهنده، و پایداری در میدان ناگواری‌ها، و حمله در سختی‌های جنگ.
پرسیدند:بزرگواری چیست؟ فرمود:هنگام ضرر و زیان [نیز] عطا کنی، و از گناه دیگران درگذری.
پرسیدند:جوانمردی چیست؟ فرمود:نگه‌داری دین، و عزیز داشتن خود، و نرمخویی، و نیکوکاری پیوسته، و پرداخت حقوق [خدا و خلق]، و با مردم مهربان بودن.
پرسیدند:کرم چیست؟ فرمود:عطا کردن پیش از درخواست، و اطعام کردن در قحطی [و کم‌یابی‌ها].
پرسیدند:فرومایگی چیست؟ فرمود:اندک [از مال] را مراقب بودن، و [مال] ناچیز را [از نیازمند آن] بازداشتن.
پرسیدند:پستی چیست؟ فرمود:خسیسی و بدزبان بودن.
پرسیدند:سخاوت چیست؟ فرمود:بخشیدن در رفاه و تنگدستی.
پرسیدند:بخل چیست؟ فرمود:دارایی در دست را شرف دیدن، و انفاق کردن‌ها را تلف پنداشتن.
پرسیدند:برادری چیست؟ فرمود:برادری کردن در سختی و آسانی.
پرسیدند:ترس چیست؟ فرمود:حمله کردن بر دوست، و خودداری کردن از دشمن.
پرسیدند:بی‌نیازی چیست؟ فرمود:خشنود بودن آدمی به آنچه برایش مقدر شده است؛ هر چند اندک باشد.
پرسیدند:نیازمندی چیست؟ فرمود:آزمندی [و شیفتگی] آدمی به هر چیز.
پرسیدند:بخشندگی چیست؟ فرمود:بخشیدن در حد توان.
پرسیدند:کرم چیست؟ فرمود:نگه‌داری [خود و خویشان] در سختی و آسانی.
پرسیدند:دلیری چیست؟ فرمود:برخورد [و پیکار] کردن با هماوران و همرزمان.
پرسیدند:عزتمندی چیست؟ فرمود:دلاور بودن و هماورد شدن با نیرومندترین مردم
پرسیدند:ذلت چیست؟ فرمود:دلهره داشتن هنگام راستی و درستی.
پرسیدند:حماقت چیست؟ فرمود:درافتادن با فرمانروا و آن که بر آزار تو تواناست.
پرسیدند:سربلندی چیست؟ فرمود:انجام زیبایی‌ها و ترک زشتی‌ها.
پرسیدند:دوراندیشی چیست؟ فرمود:بردباری مدام، و مدارا با حکمرانان، و از همه‌ی مردم برحذر بودن.
پرسیدند:شرف چیست؟ فرمود:هماهنگی با برادران و نگه‌داری پناهندگان.
پرسیدند:محروم بودن چیست؟ فرمود:پشت پا زدن به بهره‌ی در اختیار.
پرسیدند:سفاهت چیست؟ فرمود:پیروی دونان و همدمی گمراهان.
پرسیدند:ناتوانی در سخن چیست؟ فرمود:بازی کردن با ریش هنگام سخن، و سینه صاف کردن فراوان.
پرسیدند:شجاعت چیست؟ فرمود:هماوردی با اقران و پایدار بودن در زد و خوردها.
پرسیدند:تکلف چیست؟ فرمود:سخن گفتن در بیهوده‌ها.
پرسیدند:نابخرد چیست؟ فرمود:آن که نادان در [تدبیر] مال، و سهل‌انگار در [حفظ] آبرو است.
پرسیدند:پستی چیست؟ فرمود:خود را نگه داشتن، ناموس خود را واگذاردن. [18] .
اربلی می‌گوید:
امام حسن علیه‌السلام فرمود:کارهای نیک را رایگان انجام دادن، و بخشش کردن پیش از درخواست، از بزرگ‌ترین بزرگواری‌هاست.
و از او درباره‌ی بخل پرسیدند، فرمود:این است که آنچه را انفاق کرده است، تلف ببیند و آنچه را نگه داشته است، شرف پندارد. [19] .
مجلسی رحمه الله نقل کرده است:
امام حسن بن علی علیه‌السلام فرمود:احسان آن است که پیش از آن، تأخیر و پس از آن، منت نباشد، و بخل آن است که آدمی، خرج کردن را تلف، و نگه‌داشتن را شرف پندارد.
و فرمود:هرکس نعمت‌ها [و دارایی خود] را بشمرد، کرمش نابود می‌شود.
و فرمود:برآوردن نیاز، پیگیر بودن بخشش است. [20] .
صدوق رحمه الله با سند خود نقل کرده است:
از امام حسن بن علی علیه‌السلام درباره‌ی عقل و [تدبیر] پرسیدند، فرمود:غصه‌ها را جرعه‌جرعه نوشیدن، و [گرفتاری‌ها را با بردباری تحمل کردن،] و دشمنان را فریفتن. [21] .
حرانی می‌گوید:
از امام حسن علیه‌السلام درباره‌ی مروت پرسیدند، فرمود:شیفته‌ی دین خود بودن، و مال خود را سامان دادن [و از حرام و شبهه پیراستن]، و حقوق [خدا و مردم] را پرداختن.
و فرمود:تیزبین‌ترین چشم آن است که در خیر نفوذ کند، و شنواترین گوش آن است که پند را بشنود و از آن سود برد، و سالم‌ترین دل آن است که از شبهه و وسوسه‌ها پاک باشد. [22] .
صدوق رحمه الله با سند خود از شریح بن هانی نقل کرده است:
امیرمؤمنان علیه‌السلام از فرزند خود، حسن بن علی علیه‌السلام پرسید:فرزندم! عقل [و فهم] چیست؟ عرض کرد:آنچه به دل سپرده‌ای، نگه دارد. فرمود:دوراندیشی چیست؟ عرض کرد:انتظار فرصت بردن، و به اقبال روکرده شتاب ورزیدن است. فرمود:بزرگواری چیست؟ عرض کرد:زیان‌ها را تحمل کردن، و کرامت‌ها را به پا کردن است. فرمود:سماحت چیست؟ عرض کرد:درخواست کننده را پاسخ دادن، و عطاها را بخشیدن است. فرمود شح [و بخل شدید نفس] چیست؟ عرض کرد:[بخشش] اندک را اسراف دیدن، و انفاق شده را از دست رفته دانستن. فرمود:کنسی چیست؟ عرض کرد:اندک را خواستن، و از بی‌ارزش [نیز] بازداشتن. فرمود:تکلف چیست؟ عرض کرد:به کسی که تو را امان ندهد، پیوستن، و در کاری که خواسته‌ی تو نیست، نگریستن. فرمود:جهل چیست؟ عرض کرد:پیش از دست‌یابی به فرصت، شتاب ورزیدن، و از پاسخ خودداری کردن. و در بسیاری جاها، خاموشی چه خوب یاوری است؛ هر چند سخنور باشی. [23] .
دیلمی می‌گوید:
و از امام حسن بن علی علیه‌السلام نقل شده است:در خطبه‌ای فرمود:بدانید که عقل، سنگر است؛ و بردباری، زینت است؛ و وفا، جوانمردی است؛ و شتاب [بیجا]، نابخردی است؛ و نابخردی، سفاهت است؛ و سفاهت، ناتوانی است؛ و همدمی اهل دنیا، ننگ است؛ و آمیزش با فاسقان، [دغدغه‌ی جان و] شک است؛ و هر کس برادران [ایمانی] خود را خوار بشمرد، جوانمردی‌اش تباه گردد؛ و جز تردیدکنندگان، به هلاکت نرسند؛ و هدایت یافتگانی که در روزی خود یک لحظه نیز به خدا بدبین نباشند، رستگارند. پس جوانمردی و حیای آنان کامل است، صبر می‌کنند تا خدا روزی‌شان دهد. و چیزی از دین و جوانمردی خود را به دنیا نفروشند، و چیزی از دنیا را با معصیت‌های خدا نجویند. و از عقل و جوانمردی آدمی، شتاب در برآوردن نیازهای برادران [ایمانی] خود است، هر چند آن نیازها را نزد او نیاورده باشند. و برترین موهبتی که خدا به بنده‌ی خود داده، عقل است؛ زیرا نجات از آفات دنیا و در امان بودن از عذاب آخرت، با عقل است. [24] .
مجلسی رحمه الله می‌گوید:
امام حسن بن علی علیه‌السلام فرمود:هرگاه شنیدی کسی به آبروی مردم می‌پردازد، کوشش کن که تو را نشناسد؛ زیرا نزد او بدترین آبروها را آشنایان او دارند. [25] .
حرانی می‌گوید:
امام حسن علیه‌السلام فرمود:هیچ مردمی با هم مشورت نکردند مگر آن که به کمال خود راه یافتند.
و فرمود:پستی آن است که نعمت را سپاس نگویی.
و به یکی از فرزندان خود، فرمود:فرزندم! با کسی برادری مکن تا این که بشناسی از کجا می‌آید و به کجا می‌رود؛ و چون نیک شناختی و همدمی او را پسندیدی، بر مبنای گذشت از لغزش‌ها و یاوری در سختی‌ها، با او برادری کن.
و فرمود:همچون تلاش پیروزمند، در طلب [دنیا] نکوش، و همچون تسلیم‌شدگان، به تقدیر تکیه مکن، که در جست‌وجوی فضل [و احسان] خدا بودن، سنت است و معتدل بودن در طلب، عفت. نه عفت، روزی را دفع کند و نه حرص، آن را بیفزاید که روزی قسمت شده است و حرص ورزیدن گناه ورزیدن، است. [26] .
و نیز حرانی می‌گوید:[امام حسن علیه‌السلام] فرمود:
هر کس نیکوگزینی خود را به خدا واگذارد، غیر آن حالتی را که [در آن است و] خدا برایش گزیده است، آرزو نکند.
و فرمود:ننگ [ظاهری، نزد مردم ظاهربین] آسان‌تر از آتش [قهر خداوند] است.
و فرمود:خیری که هیچ شری ندارد، شکر در نعمت و صبر در مصیبت است.
و به مردی که از بیماری برخاسته بود، فرمود:خدا یادت کرد؛ یادش کن، و گناهانت را بخشید، شکرش کن.
و [پس از بی‌وفایی یاران و] هنگام صلح با معاویه، [خطبه‌ای خواند و ضمن آن] فرمود:سوگند به خدا! آنچه ما را از نبرد با شامیان بازداشت، نه شک [در باطل بودن معاویه] بود و نه پشیمانی [از نبرد با او]. در گذشته، ما با سلامت [دل] و صبر، با آنان می‌جنگیدیم؛ اما اینک سلامت [دل‌ها] با دشمنی به تاراج رفته، و صبر [و پایداری] با بی‌تابی؛ و در حرکت به صفین، دین شما مردم، پیشاپیش دنیای شما بود، اما امروز دنیای شما، پیشاپیش دینتان واقع شده است.
و فرمود:هیچ کس را نشناسم جز آن که [در ارتباط] میان خود و پروردگار خود، نابخرد است. [27] .
فتال نیشابوری از ابولیلی نقل کرده است:
حسن بن علی علیه‌السلام ما را بدرقه کرد، و چون خواستیم برویم [و از او جدا شویم]، درخواست نصیحت کردیم؛ فرمود:از خدا پروا داشته باشید، و مبادا [به دنیا] طمع کنید که طمع خوی خواهد شد. [28] .

[~hr~]پی نوشت ها:
(1) نبأ:31؛ (ان للمتقین مفازا).
(2) زمر:61؛ (و ینجی الله الذین اتقوا بمفازتهم لا یمسهم السوء و لا هم یحزنون).
(3) تحف العقول:232.
(4) تحف العقول:236.
(5) بقرة:186؛ (و اذا سألک عبادی عنی فانی قریب أجیب دعوة الداع اذا دعان فلیستجیبوالی ولیؤمنوا بی لعلهم یرشدون).
(6) تحف العقول:227.
(7) کشف الغمة 571:1.
(8) کشف الغمة 572:1.
(9) کشف الغمة 572:1.
(10) بحارالانوار 112:78، ح 7.
(11) تاریخ ابن‌عساکر (ترجمة الامام الحسن علیه‌السلام):165، ح 276.
(12) تاریخ ابن‌عساکر [ترجمة الامام الحسن علیه‌السلام):165، ح 277 و 278.
(13) تاریخ ابن‌عساکر (ترجمة الامام الحسن علیه‌السلام):166، ح 280.
(14) معانی الاخبار:258، ح 5.
(15) تاریخ یعقوبی 226:2.
(16) تاریخ یعقوبی 135:2.
(17) حلیة الاولیاء 35:2.
(18) تحف العقول:225.
(19) کشف الغمة 565:1.
(20) بحارالانوار 417:74، ح 38 و 115:78، ح 16.
(21) معانی الاخبار:380، ح 7.
(22) تحف العقول:235.
(23) معانی الاخبار:401.
(24) ارشاد القلوب:199.
(25) بحارالانوار 198:74.
(26) تحف العقول:233.
(27) تحف العقول:234.
(28) روضة الواعظین:420.

نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 72
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست